دکتر صلاح الدین منجّد از محققان دانشمند و پرکار عرب است که در محافلعلمى و ادبى به خوبى شناخته شده و آثار مطبوع وى چه مؤلفات شخصى و چه کتبى که به تصحیح و تحقیق وى منتشر شده، فراوان است. دکتر منجد اهل سوریه بوده که سالها در قاهره اداره قسمت نسخههاى خطى اتحادیه عرب را بر عهده داشته است.
رسالهاى که ترجمه فارسى آن تقدیم خوانندگان مىگردد، نام اصلىاش قواعد تحقیق المخطوطات است که به زبانهاى گوناگونى ترجمه و در آن، حدود کار تصحیح و تحقیق به دقت تعیین شده و تمام نکاتى را که هر محقق باید در کار تصحیح رعایت کند، آشکارا و با ذکر مثال بیان گردیده است. (مترجم)
رسالهاى که ترجمه فارسى آن تقدیم خوانندگان مىگردد، نام اصلىاش قواعد تحقیق المخطوطات است که به زبانهاى گوناگونى ترجمه و در آن، حدود کار تصحیح و تحقیق به دقت تعیین شده و تمام نکاتى را که هر محقق باید در کار تصحیح رعایت کند، آشکارا و با ذکر مثال بیان گردیده است. (مترجم)
پیشگفتار
یک ربع قرن است که اعراب براى بررسى و نشر میراث علمى و ادبى خودکوششى آغاز کردهاند، در حالى که خاور شناسان بیشتر از صد سال، پیش از آنان بهبررسى و نشر این میراث پرداخته بودند. گرچه گروهى از این خاور شناسان در لغت عرب یا شناخت متون ضعیف بودهاند، ولى با پیروى از شیوه دقیق علمىتوانستهاند قسمتى از متون عربى را تصحیح و منتشر کنند.
عرب در تصحیح و انتشار متون، خواست شیوه خاور شناسان را دنبال کند. عدهاى دانشمند که به شیوه علمى آشنا بودند در کار خود موفّق شدند، و گروه دیگر به واسطه کمى اطلاع از این شیوه علمى، که پیروى از آن براى تصحیح و انتشارمتون بر هر محقق لازم است، در این کار شکست خوردند. بنابراین براى پرده پوشىبر نقص خود کوشیدند تا کار خاور شناسان را نادیده انگارند یا به مسخره بگیرند.
کوچک شمردن کار خاور شناسان و انکار شیوه علمى آنان به واسطه نادانى گروهى از این شیوه علمى و دلبستگى به سنّتهاى غلط گذشته تا بدانجا بالا گرفت که هر مصحح و ناشرى در کار خود شیوهاى را برگزید و پنداشت راه تازهاى ابتکار کردهاست.
انصاف آن است که به فضل تقدم خاور شناسان که از قرن گذشته براى انتشارمتون عربى آغاز شده اعتراف کنیم، زیرا آنان نخستین کسانى بودند که ما را متوجه متون عربى و نوادر مخطوطات نمودند و متونى در دسترس ما گذاشتند که شناسایى آنها بدون کمک ایشان ممکن نبود. خاور شناسان براى انتشار متون عربى شیوهاى به کار بردند که در اروپا براى انتشار متون کلاسیکى لاتینى و یونانى از آن پیروى مىشد. این شیوه دقیق در تصحیح متون، امانت را تضمین مىکرد و متن منتشر شده را همچنانکه در اصل تدوین شده بود، به دست مى داد.
در این قرن گروه خاور شناسان آلمان DMGبراى انتشار متون عربى در سلسله انتشارات اسلامى Bibliotheca-Islamicaزیر نظر خاور شناس بزرگ ه. ریتر و گروه «گیومبوده» Association Guillaume Bude در فرانسه از این شیوه پیروى کرده و مىکنند، و درگذشته تمام خاور شناسان از آن پیروى کردهاند.
با آنکه پیروى از این شیوه علمى که مورد قبول خاور شناسان بوده و اطلاع به قواعد تصحیح متون و برگزیدن مطالب درست، بر هر مصحح و محقق فرض است، ولى آنان که در کار تصحیح این شیوه را دنبال کرده باشند اندکند.
چون اکنون در کشورهاى عربى نهضت علمى نیرومندى آغاز شده و گروه زیادى به تصحیح و انتشار متون قدیمى پرداختهاند، و شیوه هایى که این ناشران پیروى مىکنند - همان طور که گفتیم - متفاوت است، از تنظیم قواعد علمى دقیقىکه مورد قبول اهل تحقیق باشد چارهاى نیست. بنابراین براى آنکه شیوههاى بررسىو انتشار متون یکى گردد، این قواعد را پیشنهاد مىکنیم. قواعدى که نتیجهاش یکىشدن شیوههاى انتشار و معرفى متون است، و ما آن را از شیوههاى خاور شناسان آلمانى و گروه «گیوم» بوده برگزیدهایم و از شیوه محدّثان پیشین در ضبط روایات وآنچه که درباره این موضوع پیش از این منتشر شده، بهره گرفتهایم. علاوه بر مواردىکه ذکر شد، از مشکلاتى که در اثناى تصحیح و انتشار چند کتن قدیمى پیش آمده بود، استفاده کردیم.
از اهل تحقیق دعوت مىکنیم این موضوع را مورد نقد و پیروى قرار دهند، باشد که به خواست خدا در این زمینه به نتیجهاى که باعث یکى شدن شیوه انتشار و تصحیح متون است نائل شویم.
عرب در تصحیح و انتشار متون، خواست شیوه خاور شناسان را دنبال کند. عدهاى دانشمند که به شیوه علمى آشنا بودند در کار خود موفّق شدند، و گروه دیگر به واسطه کمى اطلاع از این شیوه علمى، که پیروى از آن براى تصحیح و انتشارمتون بر هر محقق لازم است، در این کار شکست خوردند. بنابراین براى پرده پوشىبر نقص خود کوشیدند تا کار خاور شناسان را نادیده انگارند یا به مسخره بگیرند.
کوچک شمردن کار خاور شناسان و انکار شیوه علمى آنان به واسطه نادانى گروهى از این شیوه علمى و دلبستگى به سنّتهاى غلط گذشته تا بدانجا بالا گرفت که هر مصحح و ناشرى در کار خود شیوهاى را برگزید و پنداشت راه تازهاى ابتکار کردهاست.
انصاف آن است که به فضل تقدم خاور شناسان که از قرن گذشته براى انتشارمتون عربى آغاز شده اعتراف کنیم، زیرا آنان نخستین کسانى بودند که ما را متوجه متون عربى و نوادر مخطوطات نمودند و متونى در دسترس ما گذاشتند که شناسایى آنها بدون کمک ایشان ممکن نبود. خاور شناسان براى انتشار متون عربى شیوهاى به کار بردند که در اروپا براى انتشار متون کلاسیکى لاتینى و یونانى از آن پیروى مىشد. این شیوه دقیق در تصحیح متون، امانت را تضمین مىکرد و متن منتشر شده را همچنانکه در اصل تدوین شده بود، به دست مى داد.
در این قرن گروه خاور شناسان آلمان DMGبراى انتشار متون عربى در سلسله انتشارات اسلامى Bibliotheca-Islamicaزیر نظر خاور شناس بزرگ ه. ریتر و گروه «گیومبوده» Association Guillaume Bude در فرانسه از این شیوه پیروى کرده و مىکنند، و درگذشته تمام خاور شناسان از آن پیروى کردهاند.
با آنکه پیروى از این شیوه علمى که مورد قبول خاور شناسان بوده و اطلاع به قواعد تصحیح متون و برگزیدن مطالب درست، بر هر مصحح و محقق فرض است، ولى آنان که در کار تصحیح این شیوه را دنبال کرده باشند اندکند.
چون اکنون در کشورهاى عربى نهضت علمى نیرومندى آغاز شده و گروه زیادى به تصحیح و انتشار متون قدیمى پرداختهاند، و شیوه هایى که این ناشران پیروى مىکنند - همان طور که گفتیم - متفاوت است، از تنظیم قواعد علمى دقیقىکه مورد قبول اهل تحقیق باشد چارهاى نیست. بنابراین براى آنکه شیوههاى بررسىو انتشار متون یکى گردد، این قواعد را پیشنهاد مىکنیم. قواعدى که نتیجهاش یکىشدن شیوههاى انتشار و معرفى متون است، و ما آن را از شیوههاى خاور شناسان آلمانى و گروه «گیوم» بوده برگزیدهایم و از شیوه محدّثان پیشین در ضبط روایات وآنچه که درباره این موضوع پیش از این منتشر شده، بهره گرفتهایم. علاوه بر مواردىکه ذکر شد، از مشکلاتى که در اثناى تصحیح و انتشار چند کتن قدیمى پیش آمده بود، استفاده کردیم.
از اهل تحقیق دعوت مىکنیم این موضوع را مورد نقد و پیروى قرار دهند، باشد که به خواست خدا در این زمینه به نتیجهاى که باعث یکى شدن شیوه انتشار و تصحیح متون است نائل شویم.
کوششهاى گذشته براى وضع شیوه تصحیح و انتشار متون
فقدان دلیلى که شیوه انتشار متون را رهبرى کند و مورد قبول همگان باشد، بعضى مؤسسات علمى، یا انجمنها، یا دانشمندان را واداشت تا براى انتشار پارهاى از متون خطى شیوههایى پیشنهاد کنند. حق آن است که زحمات آنان را بستاییم و برترىشان را یادآور شویم.
اول مؤسسه علمى که براى بررسى متون قدیم شیوهاى پیشنهاد کرد «مجمع علمى عربى دمشق» بود. این مؤسسه چون خواست تاریخ دمشق را منتشر کند ـ این کتاب مفصلترین تاریخى است که درباره شهرى نوشته شده و شامل هشتاد مجلّد است ـ از دانشمندان دعوت کرد براى بررسى و تصحیح مجلدات این تاریخ، قواعدى وضع کنند که مورد استفاده مصحّحان واقع شود؛ و من یکى از اعضاى این گروه بودم. این گروه شیوه مختصرى پیشنهاد کرد که بازگو کننده شیوههاى بزرگ تصحیح و انتشار است.
در این شیوه آمده است: «چون هدف از بررسى کتاب تقدیم متن صحیح است، بنابراین بایستى به اختلاف روایات توجه شود و مطالب درست ثبت گردد. در تعلیق، اختصار رعایت شود تا متن کتاب با تعلیقات مفصّل سنگین نگردد. اَعلام إعرابگذارى شود، و لغات مشکل تفسیر گردد، و از ذکر راویان احادیث چشمپوشى شود، و در آشکار ساختن یک نقطه و دو نقطه و فاصله و علامتهاى استفهام وتعجب براى روشن شدن مطالب متن، بخل نشود 1.
از گروههاى علمى رسمى که براى تنظیم این شیوه علمى کوشیدهاند، ما تنها از گروهى که بررسى کتاب شفاء ابن سینا را به عهده گرفتند یاد مىکنیم.
نوشتههاى آقاى دکتر ابراهیم مدکور درباره «شیوه تصحیح متون» نشان مىدهد که این گروه تا حد ممکن براى گردآورى افتادگیهاى نسخههاى خطى کتاب شفاء کوشیدهاند و شیوه التقاطى (النص المختار) را برگزیدهاند. یعنى از نسخههاى خطى «که گمان مىرفته بازگوکننده رأى مؤلف است و عباراتش نیکو ادا شده» انتخاب گردیده است، و به ذکر اختلاف روایات توجه شده، و آنچه صحت آن براى گروه مسلّم شده مانند: محکمى عبارت، و درستى معنى، و لغات و تعبیرات مخصوص ابن سینا، و آنچه که مورد تأیید دیگر مؤلفات او است، در متن قرار گرفته است. اعضاى این گروه فقط اختلاف روایات و شرح لغات ضرورى را در پاورقى نقل کردهاند. این کار براى آن بوده که «متن و روایاتش با دیگر اضافات سنگین نگردد». چون بایستى «متن با روح زمان و شیوه متداول هماهنگ باشد، علامات وشمارهگذاریها را گسترش دادهاند 2».
شباهت شیوه گروه مجمع علمى دمشق و شیوه گروه محققان کتاب شفاء آشکار است.
اما از افرادى که درباره شیوه تصحیح و نشر متون چیزى نوشتهاند، دکتر محمد مندور و آقاى عبدالسلام هارون را میشناسیم.
اولى به اختصار از شیوههاى تصحیح متون کلاسیکى در دو مقاله که در مجله الثقافة منتشر شده بحث کرده است و کتاب قوانین الدواوین ابن مماتى 3 را مورد نقد قرار داده است.
دومى کتابى به نام تحقیق النصوص و نشرها 4 تألیف کرده است. این کتاب شامل سخنرانیهاى مؤلف است که براى دانشجویان دانشسراى [قاهره] ایراد شده است. این کتاب کمعمق، شامل اطلاعات گوناگون بسیار است. مثلاً از این که «تمدن عربى چگونه به ما رسیده» و از «ورق و ورّاقان» و از «انواع خط» بحث کرده است. با آنکه در سالهاى اخیر درباره این مطالب بحثهاى عمیقتر و کاملترى منتشرشده، مؤلف از آنها بهره نگرفته است 5. آنگاه از اساس «متون» و «مکملهاى تازه» ومطالبى غیر از اینها که در کار تصحیح و نشر مورد نیاز هر مبتدى مىباشد، سخن گفته است.
انتقادى که بر مؤلف آن وارد است آنکه ابداً به نوشتههاى اروپاییان در این زمینه توجهى نکرده تا کتابش بى نقص و شیوهاى که عرضه مىکند کامل باشد. مؤلف میان شیوه بررسى متون و علومى که به کار تحقیق کمک مىکند، مانند خطشناسى یا مأخذشناسى و غیر آنها را با هم در آمیخته؛ در حالى که مىدانیم مطالبى که این دو علم براى آشنایى به شیوه علمى تحقیق پیشنهاد مىکنند، بسیار مفصل است و اداى حق آنها در چند صفحه امکانپذیر نیست.
در اینجا ما از پیدایش تألیف یا علم خطشناسى و مأخذشناسى یا شیوه ناسخان یا اصطلاحات حدیث بحث نمىکنیم - گرچه تمام اینها به شیوه تحقیق کمک مىکنند - زیرا هر کس که به تصحیح و نشر متون مىپردازد، باید قبلاً از این مطالب باخبر باشد. بنابراین سخن خود را درباره شیوههاى علمى تحقیق که محققان را در کار بررسى متون و ترتیب آنها کمک مىکند، کوتاه مىکنیم.
اول مؤسسه علمى که براى بررسى متون قدیم شیوهاى پیشنهاد کرد «مجمع علمى عربى دمشق» بود. این مؤسسه چون خواست تاریخ دمشق را منتشر کند ـ این کتاب مفصلترین تاریخى است که درباره شهرى نوشته شده و شامل هشتاد مجلّد است ـ از دانشمندان دعوت کرد براى بررسى و تصحیح مجلدات این تاریخ، قواعدى وضع کنند که مورد استفاده مصحّحان واقع شود؛ و من یکى از اعضاى این گروه بودم. این گروه شیوه مختصرى پیشنهاد کرد که بازگو کننده شیوههاى بزرگ تصحیح و انتشار است.
در این شیوه آمده است: «چون هدف از بررسى کتاب تقدیم متن صحیح است، بنابراین بایستى به اختلاف روایات توجه شود و مطالب درست ثبت گردد. در تعلیق، اختصار رعایت شود تا متن کتاب با تعلیقات مفصّل سنگین نگردد. اَعلام إعرابگذارى شود، و لغات مشکل تفسیر گردد، و از ذکر راویان احادیث چشمپوشى شود، و در آشکار ساختن یک نقطه و دو نقطه و فاصله و علامتهاى استفهام وتعجب براى روشن شدن مطالب متن، بخل نشود 1
رک: مقدمه جلد اول تاریخ دمشق.
از گروههاى علمى رسمى که براى تنظیم این شیوه علمى کوشیدهاند، ما تنها از گروهى که بررسى کتاب شفاء ابن سینا را به عهده گرفتند یاد مىکنیم.
نوشتههاى آقاى دکتر ابراهیم مدکور درباره «شیوه تصحیح متون» نشان مىدهد که این گروه تا حد ممکن براى گردآورى افتادگیهاى نسخههاى خطى کتاب شفاء کوشیدهاند و شیوه التقاطى (النص المختار) را برگزیدهاند. یعنى از نسخههاى خطى «که گمان مىرفته بازگوکننده رأى مؤلف است و عباراتش نیکو ادا شده» انتخاب گردیده است، و به ذکر اختلاف روایات توجه شده، و آنچه صحت آن براى گروه مسلّم شده مانند: محکمى عبارت، و درستى معنى، و لغات و تعبیرات مخصوص ابن سینا، و آنچه که مورد تأیید دیگر مؤلفات او است، در متن قرار گرفته است. اعضاى این گروه فقط اختلاف روایات و شرح لغات ضرورى را در پاورقى نقل کردهاند. این کار براى آن بوده که «متن و روایاتش با دیگر اضافات سنگین نگردد». چون بایستى «متن با روح زمان و شیوه متداول هماهنگ باشد، علامات وشمارهگذاریها را گسترش دادهاند 2
ر ک: کتاب شفاء (المنطق)، مدخل. مقدمه دکتر مدکور ص 38 - 42 (قاهره1953 ).
شباهت شیوه گروه مجمع علمى دمشق و شیوه گروه محققان کتاب شفاء آشکار است.
اما از افرادى که درباره شیوه تصحیح و نشر متون چیزى نوشتهاند، دکتر محمد مندور و آقاى عبدالسلام هارون را میشناسیم.
اولى به اختصار از شیوههاى تصحیح متون کلاسیکى در دو مقاله که در مجله الثقافة منتشر شده بحث کرده است و کتاب قوانین الدواوین ابن مماتى 3
ر ک: مجلة الثقافة شماره 277 و 280 سال 1944.
دومى کتابى به نام تحقیق النصوص و نشرها 4
عبدالسلام هارون، تحقیق النصوص و نشرها (قاهره 1954).
رک: مقاله دکتر یوسف العش ذیل عنوان «التدوین والمعاجم» مجله مجمع علمى دمشق، جلد 16 سال 1941 ص 422 و نوشته دکتر محمد حمیدالله ایضاً درباره «التدوین» هنگام تصحیح «صحیفة همام بن منبه» مأخذ سابق ج 28 ص 96، و مقاله حبیب زیارت درباره «الوراقة و الوراقین» مجله مشرق ج 41 ص 305، و مقاله کورکیس عواد درباره «الکاغذ و الورق» مجله مجمع علمى دمشق ج 23 ص409 و مجله سومر.
انتقادى که بر مؤلف آن وارد است آنکه ابداً به نوشتههاى اروپاییان در این زمینه توجهى نکرده تا کتابش بى نقص و شیوهاى که عرضه مىکند کامل باشد. مؤلف میان شیوه بررسى متون و علومى که به کار تحقیق کمک مىکند، مانند خطشناسى یا مأخذشناسى و غیر آنها را با هم در آمیخته؛ در حالى که مىدانیم مطالبى که این دو علم براى آشنایى به شیوه علمى تحقیق پیشنهاد مىکنند، بسیار مفصل است و اداى حق آنها در چند صفحه امکانپذیر نیست.
در اینجا ما از پیدایش تألیف یا علم خطشناسى و مأخذشناسى یا شیوه ناسخان یا اصطلاحات حدیث بحث نمىکنیم - گرچه تمام اینها به شیوه تحقیق کمک مىکنند - زیرا هر کس که به تصحیح و نشر متون مىپردازد، باید قبلاً از این مطالب باخبر باشد. بنابراین سخن خود را درباره شیوههاى علمى تحقیق که محققان را در کار بررسى متون و ترتیب آنها کمک مىکند، کوتاه مىکنیم.
گرد آورى و ترتیب نسخهها
الف - گردآورى
1. چون بخواهیم یکى از متون قدیمى را بررسى کنیم، در درجه اول باید تاحد امکان براى شناختن نسخههاى متعددى که گاهى به صورت پراکنده درکتابخانههاى جهان یافت مىشود اقدام کنیم.
2. این کار با رجوع به کتاب بروکلمان GAL و ضمائم آن امکانپذیر است. اگر این کتاب براى حل مشکل کافى نباشد، بهتر است به فهرست مخطوطات عربىک تابخانههایى که اطلاع از آنها براى بروکلمان ممکن نشده، یا به آنچه پس از تکمیل ضمائم کتاب بروکلمان فهرست شده، رجوع شود.
3. پس از آنکه محل نسخهها را شناختیم بایستى براى شناختن نسخهها به کمک فهرستها اولین تحقیق را آغاز کنیم و نسخههاى مورد نیاز را برگزینیم و از آنهاعکس بگیریم تا تصویر متن صحیح را که از تصحیف و تحریف بعدیها مصون مانده است در اختیار داشته باشیم.
4. از نسخههایى که در کتابخانههاى فهرستنشده یافت مىشود بایستى اول عکس گرفته شود و سپس مورد بررسى واقع گردد.
ب - ترتیب نسخهها
ترتیب نسخهها به شرح ذیل است:
1. بهترین نسخهاى که براى تصحیح و نشر بایستى متن قرار گیرد، نسخهاى است که به وسیله خود مؤلف کتابت شده باشد.
2. پس از دست یافتن به نسخه مؤلف باید تحقیق کنیم که مؤلف کتابش را در یک مرحله تألیف کرده یا در چند مرحله، تا مطمئن شویم نسخهاى که در اختیارم است، آخرین شکلى که مؤلف براى کتاب خود وضع کرده مىباشد.
3. پس از نسخه مؤلف نوبت به نسخهاى میرسد که مؤلف آن را پس از کتابت دیگران خوانده است، یا آنکه برایش خوانده شده و مؤلف با خط خود اعتراف کرده که نسخه را خوانده یا برایش خواندهاند.
4. آنگاه نوبت به نسخهاى مىرسد که از نسخه مؤلف نقل شده یا آنکه با آن مقایسه و مقابله گردیده است.
5. نسخهاى که در زمان حیات نویسنده کتابت شده و داراى تعلیقات وحواشى دانشمندان باشد.
6. نسخهاى که در روزگار مؤلف کتابت شده و فاقد این تعلیقات باشد.
7. نسخههاى دیگرى که پس از درگذشت مؤلف کتابت شده. این نسخهها بر دو دستهاند: قدیم و جدید، که قدیم بر جدید مقدم است، و آنچه دانشمندى استنساخ کرده باشد یا براى دانشمندى قرائت شده و مورد تأیید واقع شده باشد برترى دارد.
گاهى چند حالت پیش مىآید، یکى آنکه به نسخه جدید صحیح و دقیقترى برمىخوریم که بر نسخه قدیمىاى که در آن تصحیف و تحریف شده باشد برترى دارد، دیگر آنکه به نسخه بسیار متأخرى برمىخوریم که مستقیماً از روى نسخه معاصر مؤلف یا غیر از این موارد خاص، به شکلى نیکو نسخهبردارى شده است.
اگر به نسخه مؤلف دست نیافتیم باید هدف از تحقیق، رسیدن به نزدیکترین شکلى باشد که مؤلف آن را تألیف کرده است و از تصحیف و تحریف بر کنار است، زیرا بطور کلى هر چه تاریخ تحریر نسخه خطى از روزگار مؤلف دور شود تحریفات نسخهبرداران در آن افزون مىگردد.
8. اگر براى کتابى نسخههاى شناختهشده دیگرى وجود داشته باشد براى آنکه کتاب پس از انتشار به بررسى و اعرابگذارى مجدد نیازمند نگردد تصحیح و نشر آن به اعتماد یک نسخه جایز نیست.
ج - دسته بندى
بعضى کتابها با گذشت زمان مورد قبول همگان واقع شده و در نتیجه نسخههاى خطى آن افزون گردیده است. در این نسخههاى متعدد گاهى دیده مىشود که سه نسخه یا بیشتر و کمتر، در اشتباهات یا پاورقى یا کم وزیادى متن بسیار شباهت دارند که از اصل واحدى نقل گردیده است. در چنین مواردى نسخههاى متشابه را دستهبندى مىکنیم و براى هر دسته حرفى به علامت اختصار تعیین مىکنیم، مانند (دسته الف، دسته ب، دسته ج) و از هر دسته نسخهاى برمىگزینیم تا هنگام ثبت اختلاف نسخهها، مورد استشهاد واقع شود.
بررسى متن
هدف از تحقیق و شیوه آن
هدف از تحقیق ارائه متن صحیح است، بدون شرح، به شکلى که مؤلف تدوین کرده است. بیشتر محققان متوجه این نکته نیستند، در نتیجه، پاورقیها را از شرح و زوائد پر مىکنند، از قبیل: شرح لغات، شرح اعلام و نقل مطالبى از کتب چاپى که در متن به آنها اشاره نشده و تعلیق بر سخن مؤلف. این شرحهاى مفصل وکسلکننده گاهى خواننده را از مطالعه متن بازمىدارد.
بررسى متون بایستى به شیوه ذیل انجام شود:
1. تحقیق در صحت کتاب و نام آن و انتسابش به مؤلف.
2. اگر نسخه را مؤلف با خط خود نوشته، بایستى رسمالخط آن به همان صورت حفظ شود.
3. اگر مؤلف قسمتهایى را که از کتب دیگران نقل کرده، مأخذش را یادآورشده بایستى آن مطالب به همان شکل عرضه شود و به کم و زیادى یا درستى و نادرستى کار او به اختصار در پاورقى اشاره شود. مثلاً گفته شود: این متن در فلان کتاب با اختلاف لفظ یا زیادى یا غیر آن آمده است.
4. گاهى مؤلف مآخذ خود را ذکر نمىکند، در این صورت اگر محقق مآخذ را مىشناسد، بهتر و اطمینانبخشتر خواهد بود که هر مطلبى را به مأخذش ارجاع دهد.
این دو مطلب (3 و 4) فقط براى اطمینان از درستى متن مورد استفاده واقع مىشود.
5. گاهى قلم بر مؤلف پیشى مىگیرد، یا حافظه به او خیانت کند، در نتیجه لغت یا اسمى اشتباه ثبت مىگردد، محقق مىتواند این اشتباه را در پاورقى اصلاح کند، و متن را همان طور که هست حفظ نماید. زیرا متنى که مؤلف با خط خود نوشته گواه بر اندیشه و دانش و شخصیت علمى او است.
6. اگر نسخهها مختلف باشند، یک نسخه را به عنوان اساس کار برمىگزینند تا متن اصلى حفظ شود.
7. در پاورقى به اختلاف نسخهها یعنى اختلاف روایتها اشاره مىشود.
8. در صورت وجود اختلاف روایت، پس از تحقیقى که مصحح براى درستى هر روایت انجام مىدهد، آنچه از لحاظ درستى برترى دارد در متن مىآید و عبارت تصحیف و تحریف شده یا مطلب اشتباهى دیگر، در پاورقى ذکر مىگردد.
9. اگر در یکى از نسخهها مطلبى دیده شود که در نسخه اصل نیامده، بایستى آن مطلب به نسخه اصل افزوده گردد و در پاورقى به آن اشاره شود. البته این کار وقتى صحیح است که براى محقق مسلّم شود زیادى مربوط به اصل کتاب است و ازطرف ناسخ نیست، در غیر این صورت زیادى را مىتوان در پاورقى نقل کرد یا به آن اشاره نمود.
10. اگر حرفى یا کلمهاى از متن افتاده باشد، محقق مجاز است افتادگى را به متن اضافه کند. مشروط بر آنکه کلمه اضافى را در پرانتز بگذارد (رک: رمزها). قدما افزودن آنچه از سند یا متن حدیث افتاده باشد و تجدید نوشتههاى محو شده کتب حدیث را مجاز دانستهاند 6
آقاى هارون، متن مهمى از ابن کثیر را در این زمینه در کتاب خود نقل کرده است. رک: تحقیق النصوص (قاهره 1954).
11. اگر در نسخهاى پارگى یا سوراخى ایجاد شود و مقدارى از متن از بین برود و قسمت از بین رفته در نسخهاى دیگر - خطى یا چاپى - موجود باشد و آن متن از مصدر اول نقل شده باشد، مىتوان افتادگى را از روى آنها تکمیل کرد و در پاورقى این مطلب را یادآور شد و افزودگى را در پرانتز قرار داد (رک: رمزها). اما اگر محقق افتادگى یا قسمت نانوشته را در مأخذ دیگر نیافت، بایستى متن را به همان صورت باقى گذارد و در پاورقى به مقدار افتادگى یا نانوشته اشاره کند.
12. بعضى از مصححان در صورت وجود نسخههاى متعدد، از گزینش یک نسخه مورد اعتماد خوددارى مىکنند، یعنى در آن واحد به چند نسخه تکیه مىکنند. گرچه این شیوه براى مصحح گاهى آزادى نامحدود ایجاد مىکند، ولى نمىتوان مطمئن بود که با این آزادى از لغزش مصون بماند، مگر آنکه مصحح در شناخت مؤلف کتاب و سبک و زبان او و شناخت خود کتاب توانایى کافى داشته باشد. با این همه بهتر است به یک نسخه اعتماد کرد و آن را با دیگر نسخهها مقابله نمود و ضبطهاى نیکو و درست را برگزید.
13. محققان قدیم اگر از کتابى دو نسخه مىیافتند، یکى را با دیگرى مقابله مىکردند و موارد اختلاف را در حاشیه یکى از آنها نقل مىکردند ومىنوشتند: «في نسخة کذا». در این گونه موارد آنچه در حاشیه نقل شده معتبر است. مصحح مىتواند میان حاشیه یا متن یکى را برگزیند و در پاورقى به آن اشاره کند.
14. گاهى دانشمندى کتابى را مطالعه و بعضى عباراتش را اصلاح مىکند، این عبارات اصلاحشده به ارزش نسخه مىافزاید. اگر مصحح با آن تصحیح موافق باشد مىتواند عبارت اصلاح شده را در متن قرار دهد و در پاورقى به اصل آن اشاره کند.
به طور کلى در پاورقى بایستى به تمام تعلیقات و حواشى نسخه اشاره شود.
رسم الخط
اگر نسخه به خط مؤلف باشد، حق آن است که مصحح، متن را به همان صورتى که مؤلف تدوین کرده نقل کند.
ولى چون خط عربى با گذشت زمان تغییر کرده، بهتر است متن را با رسمالخطى که امروز متداول است منتشر کنیم. قدما این کار را مجاز دانستهاند 7
رک: الصلاح الصفدى در مقدمه الوافي بالوفیات، ج اول (تحقیق ه. ریتر) استانبول 1934.
1. همزه ابتدا را - بخصوص اگر معنى را عوض کند - بایستى همیشه بگذارند، مانند أعلام و إعلام (به کسر همزه دومى).
2. براى رفع اشتباه میان «الف مقصوره» و «ي» - در مواردى که ممکن است در قرائت آنها اشتباه شود - بایستى در زیر «ی» دو نقطه بگذارند. مانند أبی و أبي.
متأسفانه در مصر حروف چاپى «ي» فاقد این دو نقطه هستند.
3. تشدید را همیشه باید گذاشت.
4. کتاب اسمهاى عَلَم همچنان که امروز متداول است، ضرورى مىباشد، مانند: سلیمان به جاى «سلیمن» و حارث به جاى «حرث» و خالد به جاى«خلد» و معاویه به جاى «معویة» و مروان به جاى «مرون» و مالک به جاى «ملک».
در اینجا تذکر این نکته بى مناسبت نیست که مجمع علمى عربى هنگام انتشار تاریخ دمشق نظر دارد، اسمهایى که در قرآن آمده با رسمالخط قدیمى باقى بماند، مانند: اسحق، ابراهیم، اسمعیل.
به عقیده من، الف بعضى از کلمات که در گذشته حذف شده بهتر است گذارده شود، مانند: لاکن بجاى «لکن» و هاؤلاء بجاى «هؤلاء» و هاذا بجاى «هذا» الخ. باید دانست که امروز در کشور مغرب (مراکش) این الف را در کتابت تمام این کلمات مىگذارند.
5. جدا نوشتن اعداد مانند: سبع مئة بجاى سبعمئة یا سبعمایة، و ثلاثمئة بجاى ثلثمئة یا ثلاثمایة.
لازم به یادآورى نیست که محقق در مقدمه کتاب هنگام معرفى نسخه بایستى رسمالخط اصلى کتاب و نمونههایى از آن و شیوهاى را که مصحح براى تبدیل آنها برگزیده است یادآور شود.
علامتهاى اختصارى
گاهى در متون به کلمهها و جملههایى برمىخوریم که بسیار تکرار شدهاند مانند: صلوات بر پیامبر، و رحمه الله پس از ذکر درگذشتگان، و رضي الله عنه در مورد ذکر نام صحابه، و کلمات حدثنا و أخبرنا و أنبأنا در کتب حدیث. قدما براى تعدادى از این گونه کلمات، علایم اختصارى وضع کردهاند و اسامى بعضى از کتابها را مختصر کرده و با یک یا دو حرف به آنها اشاره نمودهاند.
برخى از این علامتهاى اختصارى چنین است:
رحمه الله: رحه
تعالى: تع
رضي الله عنه: رضه
إلى آخره: الخ
إنتهى: اه
حدثنا: ثنا
أخبرنا: انا
أنبأنا: انبا
گاهى علامتهاى اختصارى کلمات حدثنا، أخبرنا، انبأنا را نه تنها در مورد اسناد حدیث به راویان بکار مىبرند، بلکه در خود متن نیز ذکر مىکنند 8
رک: نسخه حسینى ذیل «على البحر» (نسخه عارف حکمة در مدینه).
رک: ابن عساکر، معجم الشیوخ النبل (نسخهها در دمشق و خالدیة در بیت المقدس) در مقدمه مىگوید:«براى هریک از این گروه حرفى قرار دادم تا به نویسنده کم فرصت کمک کنم، زیرا جزء، نماینده کل است.»
بعضى از خاور شناسان در مورد کلماتى که زیاد تکرار مىشود، پیروى از این شیوه را مجاز مىدانند، در مورد نام مآخذى که در پاورقى تکرار مىشود نیز پیروى از این شیوه امکانپذیر است (رک: مصادر).
شکل (اِعراب)
براى اعرابگذارى متن باید به شیوه ذیل عمل شود:
1. اگر تمام یا قسمتى از متن معرب باشد، باید تمام متن اعراب گذارى شود.
2. اعراب گذارى آیات قرآنى و احادیث واجب است.
3. براى اشعار و امثالى که خواندن آنها دشوار است، اعراب مىگذارند.
4. کلماتى که معنى آنها بدون اعراب تولید اشتباه مىکنند مانند: فعل ماضى معلوم و مجهول (ضَرَبَ به فتح ضاد، و ضُرب به ضم ضاد) باید اعرابگذارى شوند.
5. اسمهاى عَلَم عجمى که معرّب یا مرکب شدهاند باید با رجوع به کتب رجال و تذکرهها معرّب شوند.
6. اگر متن از اساس معرب بوده یا بعداً به وسیله دیگران معرب شده، باید در مقدمه ذکر گردد.
عنوانها
عنوان بابها و فصلها را با حروفى بزرگتر از حروف متن ثبت مىکنند.
تقسیم متن و شماره گذارى آن
1. تقسیم و ترتیب و فصلبندى مؤلف، در چاپ باید رعایت شود.
2. در متنهایى که از اساس براى آنها تقسیمى نشده، اگر لازم باشد مىتوانآنها را به صورتى فصلبندى کرد که به متن خللى وارد نشود و براى هر فصلى عنوانى تعیین نمود و در پرانتز () نوشت.
3. اگر متن تقسیمبندى شده باشد، ابواب آن را شمارهگذارى مىکنیم.
4. اگر متن مورد تصحیح، ترجمه باشد، نام مترجم را با حروفى کوچکتر از متن، بالاى حاشیه در کنار صفحه یا در وسط صفحه مىگذارند، و شماره رجوع مىدهند.
5. در کتب حدیث، احادیث را شمارهگذارى مىکنند.
6. دیوانهاى شعر را به شکلى که فصلبندى شده باقى مىگذارند، یا قوافى را به ترتیب حروف الفبا مرتب مىکنند و قصاید و قطعات را شماره گذارى مىکنند.
7. بهتر است متون منظوم و منثور را سطربندى کنند، یعنى سطرها را پنج به پنج یا سه به سه شمارهگذارى نمایند.
نقطه و فاصله و رمز
1. نقطه را در پایان جملههایى که معنى آنها تمام شده مىگذارند.
2. فاصله (ویرگول) را چنین (،) مىگذارند، و این فاصله را نباید همراه نقطه بنویسند، (یعنى بدین شکل ؛).
3. علامت استفهام و تعجب (؟ -!) را در موارد مناسب مىگذارند.
4. پس از مشتقات کلمه قول دو نقطه مىگذارند، مانند «قال محمد:».
5. در متونى که سجع به کار رفته، سجعها را با ویرگول از یکدیگر جدا مىکنند.
6. اگر در متن افتادگى پدید آمده باشد، به جاى افتادگى نقطه مىگذارند، یعنى به جاى هر کلمه افتاده سه نقطه مىگذارند (...).
پرانتز و خط و رمز
() آیات قرآن را در داخل این گونه پرانتزها ثبت مىکنند.
«» فاصله مزدوج (گیومه) اگر نام کتابى در متن آمده باشد باید آن را داخل گیومه بنویسند.
- - دو خط کوتاه (دو تیره) علامتى است که در دو طرف جملههاى معترضه مىگذارند.
ا ا دو خط عمودى، جملات نسخه دوم را که در اصل متن نیامده در میان مىگیرند.
< > پرانتز شکسته، آنچه مصحح از پیش خود اضافه مىکند مانند حروف و کلمهاى که مناسب با سیاق جمله است باید در این علامت ثبت شود.
[] دو قوس مربع، مطالبى که از نسخه دوم به نسخه اصلى اضافه شده یا به آن استشهاد گردیده و عنوانهاى تازهاى که به اصل متن افزوده شده، بایستى در این علامت قرار گیرند.
() پرانتز عادى، این پرانتز داخل متن مىآید و روى برگ مخطوط را درمیان مىگیرد. مثلاً مىنویسند (25 آ).
() همچنین این پرانتز داخل متن پشت برگ مخطوط را در میان مىگیرد مانند (15 ب). یعنى صفحات فرد مخطوط را با علامت «آ» مشخص مىکنند وصفحات زوج را با علامت «ب» و سپس شماره صفحه را کنار این حروف مىگذارند.
(کذا) این پرانتز با کلمه «کذا»، مترادف است و در مواردى که قرائت متن براى محقق دشوار باشد، پس از عبارت مشکوک این علامت را مىگذارند. هر نسخه از نسخههاى خطى باید با حرفى که از نام مؤلف آن کتاب گرفته مىشود یا اسم کتابخانهاى که نسخه در آن یافت شده، یا نام شهرى که کتابخانه در آن واقع است نامگذارى شود.
به مجموعه نسخههاى خطى متعدد با حروف ابجد اشاره مىکنند مانند: گروه «ب»، گروه «ج».
پاورقیها
مطالبى که تا اینجا گفته شد، به نماى خارجى متن منتشر شده مربوط مىشود، ولى کار علمى و انتقادى مصحح با ایجاد پاورقى علمى آشکار مىگردد.خاورشناسان تنظیم این گونه پاورقیها را هنرى خاص مىدانند که به دانش و مهارت نیازمند است.
محققان عرب براى ثبت پاورقیها راههاى گوناگون پیمودهاند، گروهى اختلاف نسخهها را در پاورقى نقل مىکنند و تعلیقات و ملحقات را جداگانه به آخر کتاب مىافزایند. این شیوه، مخصوص بسیارى از خاورشناسان فرانسوى است.
گروه دوم، اختلاف نسخهها و تعلیقات را باهم در پاورقى مىآورند و آنها را با خطى از یکدیگر جدا مىکنند. این شیوه، مخصوص بعضى از خاور شناسان آلمان است.
گروه سوم این دو شیوه را باهم مخلوط مىکنند.
گروه چهارم در صفحات کتاب، جز متن اصلى چیزى نقل نمىکنند، یعنى اختلاف روایتها و تعلیقات را به آخر کتاب اضافه مىکنند.
اما شیوه محققان ما، گروهى در شرح و تعلیق و تفسیر لغات زیادهروى مىکنند و برخى به طور کلى از این کار پرهیز دارند.
بنابراین، شیوهاى که باید از آن پیروى شود کدام است؟
اگر منظور از تصحیح و بررسى متون، ارائه کردن متن صحیح است - همچنان که خود مؤلف تدوین کرده - شیوه گروه اول براى رسیدن به این مقصود صحیحتر به نظر مىرسد ؛ زیرا اختلاف نسخهها عبارت صحیحى را که باید در متن قرار گیرد براى ما روشن مىکنند. بدین سبب پاورقیها در درجه اول باید به اختلاف نسخهها منحصر شود و در درجه دوم براى معرفى مآخذى که در متن از آنها یادشده و براى ارشاد محققان سودمند است، مىتوان از پاورقى استفاده کرد.
براى شرح و معرفى مآخذى که در متن از آنها یاد شده باید نکات ذیل رعایت شود:
1. مآخذ مطالب منقول در متن را در پاورقى معرفى مىکنند، مانند: قال ابن سعید... در پاورقى مىنویسند، «في الطبقات ج فلان ص فلان».
2. در مورد آیات قرآنى، باید به شماره آیه و شماره سوره اشاره شود.
3. براى احادیث به مأخذ حدیث اشاره مىشود. مانند: «أخرج أحمد في مسنده» آنگاه مجلد مسند و شماره حدیث را ذکر مىکنند. البته به شرط آن که احادیث شمارهگذارى شده باشند.
4. اشعار و شواهد. اگر ممکن باشد باید به مآخذ آنها را در دیوانها واختلاف روایتهاى موجود در کتب ادبیات اشاره شود، ولى اگر سراینده شعر معلوم نیست، محقق باید براى معرفى سراینده تا حد امکان بکوشد. از این بحث اسمهاى عَلَم و اماکن و لغات مشکلى که در متن آمده باقى مىماند. اگر آنچه در متن نقل شده به تصحیح اسم علَمى یا نام مکانى یا ذکر لغتى نیاز دارد، باید این اصلاح در پاورقى ذکر گردد. اما اگر بخواهند شرح حال اسم علم را بنویسند یا جغرافیاى محل راتعیین کنند یا به شرح لغتى بپردازند، بهتر است آنها را به ملحقات آخر کتاب اضافه کنند، تا متن با پاورقیهاى بسیار، سنگین نگردد. اگر براى تنظیم ملحقات نیز کتاب سنگین مىگردد و دشوارى پیش مىآورد، مىتوان در مورد اَعلام فقط به سال وفات و ذکر مأخذ بدون شرح اشاره کرد، ولى براى اماکن، ذکر محل و مآخذ بدون تفصیل کافى است. اما در مورد لغات - مخصوصاً لغاتى که در فرهنگها نیامده یا لغاتى که به تمدن گذشته مربوط مىشوند - بهتر است براى شرح و تفسیر آنها فهرستى به آخر کتاب افزوده گردد.
اجازات و سماعات
1. چون اجازات (دست به دست شدن یا شنیدن از کسى یا خواندن حدیث بر کسى) براى تحقیق در احوال رجال حدیث و شناخت زمان آنان اهمیت دارد، باید هنگام انتشار کتب حدیث، اجازاتى که در نسخههاى خطى ثبت شده در متن چاپى آورده شود.
2. هر سطرى که در آن اجازه یا سماع است، جداگانه نقل مىکنند.
3. این سطرها را شماره مىگذارند و شمارهها را در داخل پرانتز () قرارمىدهند.
4. براى سماعات، علامت اختصارى مىگذارند و حروف این علامات، باید از حروف متن نازکتر باشد.
5. سماعات را با حروفى ریزتر از حروف متن ثبت مىکنند. پس از نقل سماع باید نام شنونده و خواننده و نویسنده سماع و تعداد شنوندگان و مکان سماع و تاریخ سماع ذکر شود.
2. هر سطرى که در آن اجازه یا سماع است، جداگانه نقل مىکنند.
3. این سطرها را شماره مىگذارند و شمارهها را در داخل پرانتز () قرارمىدهند.
4. براى سماعات، علامت اختصارى مىگذارند و حروف این علامات، باید از حروف متن نازکتر باشد.
5. سماعات را با حروفى ریزتر از حروف متن ثبت مىکنند. پس از نقل سماع باید نام شنونده و خواننده و نویسنده سماع و تعداد شنوندگان و مکان سماع و تاریخ سماع ذکر شود.
فهرستها
هدف از فهرست نویسى، آسان کردن بهرهگیرى از مطالب کتاب منتشرشده است، به طورى که براى هر محقق دست یافتن به مطالب کتاب ممکن باشد. بدین سبب کتبى که خاورشناسان منتشر کردهاند، به واسطه فهرستهاى سودمندى که براى آنها تنظیم شده بسیار مورد استفاده واقع گردیده است.
فهرستها به واسطه اختلاف موضوع کتاب متفاوتند. براى تمام مطالب سودمند هر کتاب مىتوان فهرستى جداگانه تنظیم کرد که براى دیگر کتابها به ندرت تنظیم مىشود، ولى باید دانست که این گونه فهرستها را ابتکار نمىنامند.بعضى از محققان در تنظیم فهرست براى مطالب بىفایده افراط کردهاند.
گروهى براى لغاتى که در فرهنگها آمده فهرست وضع کردهاند ؛ این کار شگفتى است، زیرا فرهنگها خود فهرست تنظیم شدهاند. فهرستهاى تقلیدى که امروز تنظیم مىشوند عبارتند از:
1. فهرست اعلام: مردان، زنان، قبایل، خاندانها و...
2. فهرست اماکن و کشورها.
3. فهرست کتبى که در متن آمده، این فهرست براى شناسایى مآخذ مؤلف -که گاهى زیاد است - سودمند مىباشد.
آنگاه براى هر کتاب به تناسب موضوع فهرستى تنظیم مىکنند.
براى دیوان شعر یا کتاب ادبیات، فهرست قوافى اشعار وضع مىکنند. براى کتب حدیث فهرست احادیث تنظیم مىکنند و حروف اول آنها را به ترتیب الفبا مرتب مىسازند. براى کتب جغرافیایى فهرست اماکن تاریخى و نقشه بردارى [حفارى] تنظیم مىکنند. براى کتب تذکره از ذکر اعلام خوددارى مىکنند و فقط براى نویسنده یا گوینده شرح حال فهرست تنظیم مىکنند. براى کتب تاریخ، فهرست مهمترین حوادثى که در کتاب آمده است وضع مىکنند و امثال اینها.
بنابراین تنظیم فهرست لغاتى که نشانه تمدن گذشته است و لغاتى که در فرهنگها نیامده و گاهى به حسب تصادف در هر کتاب پیش مىآید ضرورى است، زیرا امکان دارد در آینده از مجموع این فهرستها فرهنگ لغاتى تألیف گردد که در فرهنگهاى موجود یادى از آنها نشده است. چون فرهنگهاى موجود با تطوّر و گسترش لغت همگام نبودهاند.
فهرست بر دو نوع است:
1. فهرستهاى ساده و معمولى که در آنها اسم علمى ذکر مىشود و به شماره صفحاتى که این علم در آنها آمده است اشاره مىشود.
2. فهرستهاى مفصل که اسم علم را در آنها نقل مىکنند و سپس به واسطه هر اشاره کوچکى که در هر صفحه کتاب به آن علم شده از او یاد مىکنند. به این گونه فهرستها باید فهرست موضوعى - که اخیراً بعضى از محققان به تنظیم آنها پرداختهاند - افزوده گردد. تنظیم فهرست موضوعى به کوشش بسیار نیازمند است، ولى سود فراوان هم در بر دارد.
به هر حال آنان که به کار تنظیم فهرست مىپردازند باید به شیوه تحقیق آشناباشند.
فهرستها به واسطه اختلاف موضوع کتاب متفاوتند. براى تمام مطالب سودمند هر کتاب مىتوان فهرستى جداگانه تنظیم کرد که براى دیگر کتابها به ندرت تنظیم مىشود، ولى باید دانست که این گونه فهرستها را ابتکار نمىنامند.بعضى از محققان در تنظیم فهرست براى مطالب بىفایده افراط کردهاند.
گروهى براى لغاتى که در فرهنگها آمده فهرست وضع کردهاند ؛ این کار شگفتى است، زیرا فرهنگها خود فهرست تنظیم شدهاند. فهرستهاى تقلیدى که امروز تنظیم مىشوند عبارتند از:
1. فهرست اعلام: مردان، زنان، قبایل، خاندانها و...
2. فهرست اماکن و کشورها.
3. فهرست کتبى که در متن آمده، این فهرست براى شناسایى مآخذ مؤلف -که گاهى زیاد است - سودمند مىباشد.
آنگاه براى هر کتاب به تناسب موضوع فهرستى تنظیم مىکنند.
براى دیوان شعر یا کتاب ادبیات، فهرست قوافى اشعار وضع مىکنند. براى کتب حدیث فهرست احادیث تنظیم مىکنند و حروف اول آنها را به ترتیب الفبا مرتب مىسازند. براى کتب جغرافیایى فهرست اماکن تاریخى و نقشه بردارى [حفارى] تنظیم مىکنند. براى کتب تذکره از ذکر اعلام خوددارى مىکنند و فقط براى نویسنده یا گوینده شرح حال فهرست تنظیم مىکنند. براى کتب تاریخ، فهرست مهمترین حوادثى که در کتاب آمده است وضع مىکنند و امثال اینها.
بنابراین تنظیم فهرست لغاتى که نشانه تمدن گذشته است و لغاتى که در فرهنگها نیامده و گاهى به حسب تصادف در هر کتاب پیش مىآید ضرورى است، زیرا امکان دارد در آینده از مجموع این فهرستها فرهنگ لغاتى تألیف گردد که در فرهنگهاى موجود یادى از آنها نشده است. چون فرهنگهاى موجود با تطوّر و گسترش لغت همگام نبودهاند.
فهرست بر دو نوع است:
1. فهرستهاى ساده و معمولى که در آنها اسم علمى ذکر مىشود و به شماره صفحاتى که این علم در آنها آمده است اشاره مىشود.
2. فهرستهاى مفصل که اسم علم را در آنها نقل مىکنند و سپس به واسطه هر اشاره کوچکى که در هر صفحه کتاب به آن علم شده از او یاد مىکنند. به این گونه فهرستها باید فهرست موضوعى - که اخیراً بعضى از محققان به تنظیم آنها پرداختهاند - افزوده گردد. تنظیم فهرست موضوعى به کوشش بسیار نیازمند است، ولى سود فراوان هم در بر دارد.
به هر حال آنان که به کار تنظیم فهرست مىپردازند باید به شیوه تحقیق آشناباشند.
شیوه نگارش مقدمه
پس از آنکه مصحح از چاپ متن فارغ شد باید به نوشتن مقدمه بپردازد. اینکار براى آن است که گاهى مصحح ناچار مىشود در مقدمه به صفحات کتاب اشاره کند و این کار امکانپذیر نیست، مگر آنکه چاپ تمام متن به پایان رسیده باشد.
مقدمه باید شامل سه مطلب باشد:
1. معرفى موضوع کتاب و مطالبى که قبلاً درباره کتاب تألیف شده.
2. معرفى خود کتاب و مقام آن در میان کتبى که در همین موضوع تألیف شده، و معرفى مطالب تازهاى که به خوانندگان این کتاب عرضه مىشود، و ارزش تألیف و مقام مؤلف و شرح حال او با ذکر مأخذ.
3. معرفى نسخهاى که براى تصحیح برگزیده شده و متن قرار گرفته است.
براى معرفى نسخه خطى بایستى دستورهاى زیر رعایت شود:
1. معرفى آنچه بر صفحه اول کتاب ثبت شده، مانند: نام کتاب، نام مؤلف، وتحقیقى درباره درستى نام کتاب و انتساب آن به مؤلف.
2. ذکر تاریخ نسخهها و نام کاتب نسخه. از کسانى که نام این اثر را در تألیفات خود آوردهاند در صورت امکان یاد شود.
3. اگر کتاب از نام مؤلف بىنصیب باشد، مصحح باید براى معرفى مؤلف کوشش کند. یعنى از موضوع و سبک کتاب، و اعلام متن و سخن مؤلفانى که در آثار خود از دیدار و ملاقات این مؤلف گمنام یاد کردهاند براى شناخت او باید استفاده شود.
اگر کتاب داراى تاریخ تحریر نباشد، عمر مخطوط را از روى خط و کاغذ تعیین مىکنند.
4. تعیین تعداد صفحات مخطوط و اندازهگیرى طول و عرض آنها و تعداد سطرها در هر صفحه و طول هر سطر و تعیین پاورقىها و ابعاد آنها ضرورى است.
5. تعیین نوع خط و این که آیا مخطوط با یک خط نوشته شده یا با دو خط متفاوت...
6. معرفى رسمالخطى که کاتب از آن پیروى کرده و ذکر نمونههایى از لغاتى که مصحح رسمالخط آنها را در چاپ تغییر داده است.
7. معرفى نوع مرکب و اختلاف رنگ آن. گاهى متن را با مرکب سیاه مىنویسند و سرفصلها را با جوهر قرمز، و گاهى فاصلهها را با جوهر قرمز و آبى مىنویسند. به تمام این موارد باید اشاره شود.
8. معرفى کاغذ و نوع آن.
9. افزودگیها.
10. تعلیقات در پاورقى.
11. اجازات (مناوله، اجازه قرائت، اجازه سماع) در مقدمه به تمام اینها اشاره مىشود، و اصل آنها به آخر کتاب افزوده مىگردد.
12. تملیکات، (معرفى کسانى که مالکیت آنان بر صفحات کتاب نوشته شده).
13. ارائه عکس صفحات اول و آخر یا هر صفحه جالب دیگر از متن کتاب.در ذیل عکسها باید به محل صفحه در متن اشاره شود.
اگر نمونهاى از خط مؤلف یافت شود بهتر است تصویر آن به کتاب چاپى افزوده گردد.
14. اگر نسخههاى مورد اعتماد متعدد باشد، باید همه را معرفى کنند.
15. پس از معرفى نسخه مخطوط جدول علایم اختصارى و رمزها را قرار مىدهند مانند: رمز نسخهها و رمز پرانتزها و...
مقدمه باید شامل سه مطلب باشد:
1. معرفى موضوع کتاب و مطالبى که قبلاً درباره کتاب تألیف شده.
2. معرفى خود کتاب و مقام آن در میان کتبى که در همین موضوع تألیف شده، و معرفى مطالب تازهاى که به خوانندگان این کتاب عرضه مىشود، و ارزش تألیف و مقام مؤلف و شرح حال او با ذکر مأخذ.
3. معرفى نسخهاى که براى تصحیح برگزیده شده و متن قرار گرفته است.
براى معرفى نسخه خطى بایستى دستورهاى زیر رعایت شود:
1. معرفى آنچه بر صفحه اول کتاب ثبت شده، مانند: نام کتاب، نام مؤلف، وتحقیقى درباره درستى نام کتاب و انتساب آن به مؤلف.
2. ذکر تاریخ نسخهها و نام کاتب نسخه. از کسانى که نام این اثر را در تألیفات خود آوردهاند در صورت امکان یاد شود.
3. اگر کتاب از نام مؤلف بىنصیب باشد، مصحح باید براى معرفى مؤلف کوشش کند. یعنى از موضوع و سبک کتاب، و اعلام متن و سخن مؤلفانى که در آثار خود از دیدار و ملاقات این مؤلف گمنام یاد کردهاند براى شناخت او باید استفاده شود.
اگر کتاب داراى تاریخ تحریر نباشد، عمر مخطوط را از روى خط و کاغذ تعیین مىکنند.
4. تعیین تعداد صفحات مخطوط و اندازهگیرى طول و عرض آنها و تعداد سطرها در هر صفحه و طول هر سطر و تعیین پاورقىها و ابعاد آنها ضرورى است.
5. تعیین نوع خط و این که آیا مخطوط با یک خط نوشته شده یا با دو خط متفاوت...
6. معرفى رسمالخطى که کاتب از آن پیروى کرده و ذکر نمونههایى از لغاتى که مصحح رسمالخط آنها را در چاپ تغییر داده است.
7. معرفى نوع مرکب و اختلاف رنگ آن. گاهى متن را با مرکب سیاه مىنویسند و سرفصلها را با جوهر قرمز، و گاهى فاصلهها را با جوهر قرمز و آبى مىنویسند. به تمام این موارد باید اشاره شود.
8. معرفى کاغذ و نوع آن.
9. افزودگیها.
10. تعلیقات در پاورقى.
11. اجازات (مناوله، اجازه قرائت، اجازه سماع) در مقدمه به تمام اینها اشاره مىشود، و اصل آنها به آخر کتاب افزوده مىگردد.
12. تملیکات، (معرفى کسانى که مالکیت آنان بر صفحات کتاب نوشته شده).
13. ارائه عکس صفحات اول و آخر یا هر صفحه جالب دیگر از متن کتاب.در ذیل عکسها باید به محل صفحه در متن اشاره شود.
اگر نمونهاى از خط مؤلف یافت شود بهتر است تصویر آن به کتاب چاپى افزوده گردد.
14. اگر نسخههاى مورد اعتماد متعدد باشد، باید همه را معرفى کنند.
15. پس از معرفى نسخه مخطوط جدول علایم اختصارى و رمزها را قرار مىدهند مانند: رمز نسخهها و رمز پرانتزها و...
فهرست مآخذ
براى بررسى و تصحیح هر متن، محقق به مآخذ زیادى رجوع مىکند که درمقدمه یا پاورقى از آنها یاد مىکند. براى این مآخذ باید در آخر کتاب فهرستى تنظیم شود و نام کتاب و مؤلف و تاریخ چاپ و مصحح آنها باید در این فهرست ذکر گردد. در مورد کتب چاپى پس از نام مؤلف، نام مصحح کتاب را ذکر مىکنند. مانند: «معجم البلدان، تألیف یاقوت حموى، تصحیح وستنفلد، چاپ لایپزیک 1870». اگر براى ذکر مآخذى که در پاورقى نقل خواهد شد به شیوه اختصارى عمل مىکنند باید علامت اختصارى را با اسم کامل آن در جدولى ذکر کنند. مانند: «وفیات = وفیات الأعیان، تألیف ابن خلکان قاهره سال فلان».
این بود شیوههاى عمومى که در تصحیح متون باید از آنها پیروى شود. در تنظیم این مجموعه شیوه صحیحى برگزیدیم که از تقلید کورکورانه از خاور شناسان برکنار است، و از پریشانى و بىهدفییی که در کار بعضى از مصححان عرب دیده مىشود خالى است.
* * *
این بود شیوههاى عمومى که در تصحیح متون باید از آنها پیروى شود. در تنظیم این مجموعه شیوه صحیحى برگزیدیم که از تقلید کورکورانه از خاور شناسان برکنار است، و از پریشانى و بىهدفییی که در کار بعضى از مصححان عرب دیده مىشود خالى است.
[روش تصحیح نسخههاى خطى، چاپ دوم، تهران: انتشارات آبان، 1355]
- رک: مقدمه جلد اول تاریخ دمشق.
- ر ک: کتاب شفاء (المنطق)، مدخل. مقدمه دکتر مدکور ص 38 - 42 (قاهره1953 ).
- ر ک: مجلة الثقافة شماره 277 و 280 سال 1944.
- عبدالسلام هارون، تحقیق النصوص و نشرها (قاهره 1954).
- رک: مقاله دکتر یوسف العش ذیل عنوان «التدوین والمعاجم» مجله مجمع علمى دمشق، جلد 16 سال 1941 ص 422 و نوشته دکتر محمد حمیدالله ایضاً درباره «التدوین» هنگام تصحیح «صحیفة همام بن منبه» مأخذ سابق ج 28 ص 96، و مقاله حبیب زیارت درباره «الوراقة و الوراقین» مجله مشرق ج 41 ص 305، و مقاله کورکیس عواد درباره «الکاغذ و الورق» مجله مجمع علمى دمشق ج 23 ص409 و مجله سومر.
- آقاى هارون، متن مهمى از ابن کثیر را در این زمینه در کتاب خود نقل کرده است. رک: تحقیق النصوص (قاهره 1954).
- رک: الصلاح الصفدى در مقدمه الوافي بالوفیات، ج اول (تحقیق ه. ریتر) استانبول 1934.
- رک: نسخه حسینى ذیل «على البحر» (نسخه عارف حکمة در مدینه).
- رک: ابن عساکر، معجم الشیوخ النبل (نسخهها در دمشق و خالدیة در بیت المقدس) در مقدمه مىگوید:«براى هریک از این گروه حرفى قرار دادم تا به نویسنده کم فرصت کمک کنم، زیرا جزء، نماینده کل است.»
آیینه میراث، زمستان 1377 و بهار 1378 ، شماره 3 و 4
يكشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۳۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .