روش تصحیح نسخه ‏هاى خطى
دکتر صلاح الدین منجد، ترجمه حسین خدیو جم
دکتر صلاح الدین منجّد از محققان دانشمند و پرکار عرب است که در محافل‏علمى و ادبى به خوبى شناخته شده و آثار مطبوع وى چه مؤلفات شخصى و چه ‏کتبى که به تصحیح و تحقیق وى منتشر شده، فراوان است. دکتر منجد اهل سوریه‏ بوده که سالها در قاهره اداره قسمت نسخه‏هاى خطى اتحادیه عرب را بر عهده‏ داشته است.
رساله‌‏اى که ترجمه فارسى آن تقدیم خوانندگان مى‏گردد، نام اصلى‏اش ‏قواعد تحقیق المخطوطات است که به زبان‌هاى گوناگونى ترجمه و در آن، حدود کار تصحیح و تحقیق به دقت تعیین شده و تمام نکاتى را که هر محقق باید در کار تصحیح رعایت کند، آشکارا و با ذکر مثال بیان گردیده است. (مترجم)

پیشگفتار

یک ربع قرن است که اعراب براى بررسى و نشر میراث علمى و ادبى خودکوششى آغاز کرده‏اند، در حالى که خاور شناسان بیشتر از صد سال، پیش از آنان به‏بررسى و نشر این میراث پرداخته بودند. گرچه گروهى از این خاور شناسان در لغت‏ عرب یا شناخت متون ضعیف بوده‏اند، ولى با پیروى از شیوه دقیق علمى‏توانسته‏اند قسمتى از متون عربى را تصحیح و منتشر کنند.
عرب در تصحیح و انتشار متون، خواست شیوه خاور شناسان را دنبال کند. عده‏‌اى دانشمند که به شیوه علمى آشنا بودند در کار خود موفّق شدند، و گروه دیگر به واسطه کمى اطلاع از این شیوه علمى، که پیروى از آن براى تصحیح و انتشارمتون بر هر محقق لازم است، در این کار شکست خوردند. بنابراین براى پرده پوشى‏بر نقص خود کوشیدند تا کار خاور شناسان را نادیده انگارند یا به مسخره بگیرند.
کوچک شمردن کار خاور شناسان و انکار شیوه علمى آنان به واسطه نادانى‏ گروهى از این شیوه علمى و دلبستگى به سنّتهاى غلط گذشته تا بدانجا بالا گرفت که‏ هر مصحح و ناشرى در کار خود شیوه‏اى را برگزید و پنداشت راه تازه‏اى ابتکار کرده‏است.
انصاف آن است که به فضل تقدم خاور شناسان که از قرن گذشته براى انتشارمتون عربى آغاز شده اعتراف کنیم، زیرا آنان نخستین کسانى بودند که ما را متوجه‏ متون عربى و نوادر مخطوطات نمودند و متونى در دسترس ما گذاشتند که شناسایى‏ آنها بدون کمک ایشان ممکن نبود. خاور شناسان براى انتشار متون عربى شیوه‏‌اى‏ به کار بردند که در اروپا براى انتشار متون کلاسیکى لاتینى و یونانى از آن پیروى‏ مى‏‌شد. این شیوه دقیق در تصحیح متون، امانت را تضمین مى‏کرد و متن منتشر شده‏ را همچنانکه در اصل تدوین شده بود، به دست مى‏ داد.
در این قرن گروه خاور شناسان آلمان DMGبراى انتشار متون عربى در سلسله‏ انتشارات اسلامى Bibliotheca-Islamicaزیر نظر خاور شناس بزرگ ه. ریتر و گروه «گیوم‏بوده» Association Guillaume Bude در فرانسه از این شیوه پیروى کرده و مى‏‌کنند، و درگذشته تمام خاور شناسان از آن پیروى کرده‏‌اند.
با آنکه پیروى از این شیوه علمى که مورد قبول خاور شناسان بوده و اطلاع به‏ قواعد تصحیح متون و برگزیدن مطالب درست، بر هر مصحح و محقق فرض است، ولى آنان که در کار تصحیح این شیوه را دنبال کرده باشند اندکند.
چون اکنون در کشورهاى عربى نهضت علمى نیرومندى آغاز شده و گروه‏ زیادى به تصحیح و انتشار متون قدیمى پرداخته‏‌اند، و شیوه هایى که این ناشران‏ پیروى مى‏‌کنند - همان طور که گفتیم - متفاوت است، از تنظیم قواعد علمى دقیقى‏که مورد قبول اهل تحقیق باشد چاره‏‌اى نیست. بنابراین براى آنکه شیوه‏‌هاى بررسى‏و انتشار متون یکى گردد، این قواعد را پیشنهاد مى‏‌کنیم. قواعدى که نتیجه‌‏اش یکى‏شدن شیوه‌‏هاى انتشار و معرفى متون است، و ما آن را از شیوه‌‏هاى خاور شناسان‏ آلمانى و گروه «گیوم» بوده برگزیده‌‏ایم و از شیوه محدّثان پیشین در ضبط روایات وآنچه که درباره این موضوع پیش از این منتشر شده، بهره گرفته‏‌ایم. علاوه بر مواردى‏که ذکر شد، از مشکلاتى که در اثناى تصحیح و انتشار چند کتن قدیمى پیش آمده‏ بود، استفاده کردیم.
از اهل تحقیق دعوت مى‏‌کنیم این موضوع را مورد نقد و پیروى قرار دهند، باشد که به خواست خدا در این زمینه به نتیجه‏‌اى که باعث یکى شدن شیوه انتشار و تصحیح متون است نائل شویم.

کوشش‌هاى گذشته براى وضع شیوه تصحیح و انتشار متون

فقدان دلیلى که شیوه انتشار متون را رهبرى کند و مورد قبول همگان باشد، بعضى مؤسسات علمى، یا انجمن‌ها، یا دانشمندان را واداشت تا براى انتشار پاره‏‌اى‏ از متون خطى شیوه‌هایى پیشنهاد کنند. حق آن است که زحمات آنان را بستاییم و برترى‌شان را یادآور شویم.
اول مؤسسه علمى که براى بررسى متون قدیم شیوه‌‏اى پیشنهاد کرد «مجمع‏ علمى عربى دمشق» بود. این مؤسسه چون خواست تاریخ دمشق را منتشر کند ـ این کتاب مفصل‏ترین تاریخى است که درباره شهرى نوشته شده و شامل هشتاد مجلّد است ـ از دانشمندان دعوت کرد براى بررسى و تصحیح مجلدات این تاریخ، قواعدى وضع کنند که مورد استفاده مصحّحان واقع شود؛ و من یکى از اعضاى این‏ گروه بودم. این گروه شیوه مختصرى پیشنهاد کرد که بازگو کننده شیوه‌‏هاى بزرگ‏ تصحیح و انتشار است.
در این شیوه آمده است: «چون هدف از بررسى کتاب تقدیم متن صحیح ‏است، بنابراین بایستى به اختلاف روایات توجه شود و مطالب درست ثبت گردد. در تعلیق، اختصار رعایت شود تا متن کتاب با تعلیقات مفصّل سنگین نگردد. اَعلام ‏إعراب‌گذارى شود، و لغات مشکل تفسیر گردد، و از ذکر راویان احادیث چشم‌‏پوشى شود، و در آشکار ساختن یک نقطه و دو نقطه و فاصله و علامت‌هاى استفهام وتعجب براى روشن شدن مطالب متن، بخل نشود 1
رک: مقدمه جلد اول تاریخ دمشق.
.
از گروه‌هاى علمى رسمى که براى تنظیم این شیوه علمى کوشیده‏‌اند، ما تنها از گروهى که بررسى کتاب شفاء ابن سینا را به عهده گرفتند یاد مى‏‌کنیم.
نوشته‏‌هاى آقاى دکتر ابراهیم مدکور درباره «شیوه تصحیح متون» نشان‏ مى‏‌دهد که این گروه تا حد ممکن براى گردآورى افتادگی‌هاى نسخه‏‌هاى خطى کتاب‏ شفاء کوشیده‌‏اند و شیوه التقاطى (النص المختار) را برگزیده‌‏اند. یعنى از نسخه‌‏هاى‏ خطى «که گمان مى‌‏رفته بازگوکننده رأى مؤلف است و عباراتش نیکو ادا شده» انتخاب گردیده است، و به ذکر اختلاف روایات توجه شده، و آنچه صحت آن براى‏ گروه مسلّم شده مانند: محکمى عبارت، و درستى معنى، و لغات و تعبیرات‏ مخصوص ابن سینا، و آنچه‏ که مورد تأیید دیگر مؤلفات او است، در متن قرار گرفته ‏است. اعضاى این گروه فقط اختلاف روایات و شرح لغات ضرورى را در پاورقى‏ نقل کرده‌‏اند. این کار براى آن بوده که «متن و روایاتش با دیگر اضافات سنگین‏ نگردد». چون بایستى «متن با روح زمان و شیوه متداول هماهنگ باشد، علامات وشماره‌گذاری‌ها را گسترش داده‏‌اند 2
ر ک: کتاب شفاء (المنطق)، مدخل. مقدمه دکتر مدکور ص 38 - 42 (قاهره‏1953 ).
».
شباهت شیوه گروه مجمع علمى دمشق و شیوه گروه محققان کتاب شفاء آشکار است.
اما از افرادى که درباره شیوه تصحیح و نشر متون چیزى نوشته‌‏اند، دکتر محمد مندور و آقاى عبدالسلام هارون را می‌شناسیم.
اولى به اختصار از شیوه‏‌هاى تصحیح متون کلاسیکى در دو مقاله که در مجله ‏الثقافة منتشر شده بحث کرده است و کتاب قوانین الدواوین ابن مماتى 3
ر ک: مجلة الثقافة شماره 277 و 280 سال 1944.
را مورد نقد قرار داده است.
دومى کتابى به نام تحقیق النصوص و نشرها 4
عبدالسلام هارون، تحقیق النصوص و نشرها (قاهره 1954).
تألیف کرده است. این کتاب‏ شامل سخنرانی‌هاى مؤلف است که براى دانشجویان دانشسراى [قاهره‏] ایراد شده ‏است. این کتاب کم‌عمق، شامل اطلاعات گوناگون بسیار است. مثلاً از این که «تمدن عربى چگونه به ما رسیده» و از «ورق و ورّاقان» و از «انواع خط» بحث کرده ‏است. با آنکه در سالهاى اخیر درباره این مطالب بحثهاى عمیقتر و کاملترى منتشرشده، مؤلف از آنها بهره نگرفته است 5
رک: مقاله دکتر یوسف العش ذیل عنوان «التدوین والمعاجم» مجله مجمع ‏علمى دمشق، جلد 16 سال 1941 ص 422 و نوشته دکتر محمد حمیدالله ایضاً درباره «التدوین» هنگام تصحیح «صحیفة همام بن منبه» مأخذ سابق ج 28 ص 96، و مقاله حبیب زیارت درباره «الوراقة و الوراقین» مجله مشرق ج 41 ص 305، و مقاله کورکیس عواد درباره «الکاغذ و الورق» مجله مجمع علمى دمشق ج 23 ص‏409 و مجله سومر.
. آنگاه از اساس «متون» و «مکملهاى تازه» ومطالبى غیر از اینها که در کار تصحیح و نشر مورد نیاز هر مبتدى مى‏باشد، سخن‏ گفته است.
انتقادى که بر مؤلف آن وارد است آنکه ابداً به نوشته‏‌هاى اروپاییان در این‏ زمینه توجهى نکرده تا کتابش بى نقص و شیوه‌‏اى که عرضه مى‏‌کند کامل باشد. مؤلف میان شیوه بررسى متون و علومى که به کار تحقیق کمک مى‏کند، مانند خط‌شناسى یا مأخذشناسى و غیر آنها را با هم در آمیخته؛ در حالى که مى‏‌دانیم مطالبى‏ که این دو علم براى آشنایى به شیوه علمى تحقیق پیشنهاد مى‏‌کنند، بسیار مفصل‏ است و اداى حق آنها در چند صفحه امکان‏پذیر نیست.
در اینجا ما از پیدایش تألیف یا علم خط‌شناسى و مأخذشناسى یا شیوه ‏ناسخان یا اصطلاحات حدیث بحث نمى‏ک‌نیم - گرچه تمام اینها به شیوه تحقیق‏ کمک مى‏‌کنند - زیرا هر کس که به تصحیح و نشر متون مى‏‌پردازد، باید قبلاً از این‏ مطالب باخبر باشد. بنابراین سخن خود را درباره شیوه‌‏هاى علمى تحقیق که‏ محققان را در کار بررسى متون و ترتیب آنها کمک مى‏‌کند، کوتاه مى‏‌کنیم.

گرد آورى و ترتیب نسخه‏‌ها


الف - گردآورى
1. چون بخواهیم یکى از متون قدیمى را بررسى کنیم، در درجه اول باید تاحد امکان براى شناختن نسخه‏‌هاى متعددى که گاهى به صورت پراکنده درکتابخانه‌‏هاى جهان یافت مى‏‌شود اقدام کنیم.
2. این کار با رجوع به کتاب بروکلمان GAL و ضمائم آن امکان‏پذیر است. اگر این کتاب براى حل مشکل کافى نباشد، بهتر است به فهرست مخطوطات عربى‏ک تابخانه‌هایى که اطلاع از آنها براى بروکلمان ممکن نشده، یا به آنچه پس از تکمیل‏ ضمائم کتاب بروکلمان فهرست شده، رجوع شود.
3. پس از آنکه محل نسخه‌‏ها را شناختیم بایستى براى شناختن نسخه‌‏ها به‏ کمک فهرستها اولین تحقیق را آغاز کنیم و نسخه‏‌هاى مورد نیاز را برگزینیم و از آنهاعکس بگیریم تا تصویر متن صحیح را که از تصحیف و تحریف بعدیها مصون مانده ‏است در اختیار داشته باشیم.
4. از نسخه‌هایى که در کتابخانه‌‏هاى فهرست‌نشده یافت مى‌‏شود بایستى ‏اول عکس گرفته شود و سپس مورد بررسى واقع گردد.

ب - ترتیب نسخه‌‏ها
ترتیب نسخه‏ها به شرح ذیل است:
1. بهترین نسخه‌‏اى که براى تصحیح و نشر بایستى متن قرار گیرد، نسخه‌‏اى‏ است که به وسیله خود مؤلف کتابت شده باشد.
2. پس از دست یافتن به نسخه مؤلف باید تحقیق کنیم که مؤلف کتابش را در یک مرحله تألیف کرده یا در چند مرحله، تا مطمئن شویم نسخه‌‏اى که در اختیارم است، آخرین شکلى که مؤلف براى کتاب خود وضع کرده مى‌‏باشد.
3. پس از نسخه مؤلف نوبت به نسخه‏‌اى می‌رسد که مؤلف آن را پس از کتابت ‏دیگران خوانده است، یا آنکه برایش خوانده شده و مؤلف با خط خود اعتراف کرده‏ که نسخه را خوانده یا برایش خوانده‌‏اند.
4. آنگاه نوبت به نسخه‏‌اى مى‏‌رسد که از نسخه مؤلف نقل شده یا آنکه با آن‏ مقایسه و مقابله گردیده است.
5. نسخه‌‏اى که در زمان حیات نویسنده کتابت شده و داراى تعلیقات وحواشى دانشمندان باشد.
6. نسخه‌‏اى که در روزگار مؤلف کتابت شده و فاقد این تعلیقات باشد.
7. نسخه‏‌هاى دیگرى که پس از درگذشت مؤلف کتابت شده. این نسخه‌‏ها بر دو دسته‏‌اند: قدیم و جدید، که قدیم بر جدید مقدم است، و آنچه دانشمندى ‏استنساخ کرده باشد یا براى دانشمندى قرائت شده و مورد تأیید واقع شده باشد برترى دارد.
گاهى چند حالت پیش مى‏‌آید، یکى آنکه به نسخه جدید صحیح و دقیق‏ترى‏ برمى‌خوریم که بر نسخه قدیمى‌اى که در آن تصحیف و تحریف شده باشد برترى‏ دارد، دیگر آنکه به نسخه بسیار متأخرى برمى‏‌خوریم که مستقیماً از روى نسخه ‏معاصر مؤلف یا غیر از این موارد خاص، به شکلى نیکو نسخه‌بردارى شده است.
اگر به نسخه مؤلف دست نیافتیم باید هدف از تحقیق، رسیدن به نزدیکترین‏ شکلى باشد که مؤلف آن را تألیف کرده است و از تصحیف و تحریف بر کنار است، زیرا بطور کلى هر چه تاریخ تحریر نسخه خطى از روزگار مؤلف دور شود تحریفات‏ نسخه‌برداران در آن افزون مى‏‌گردد.
8. اگر براى کتابى نسخه‌‏هاى شناخته‌شده دیگرى وجود داشته باشد براى‏ آنکه کتاب پس از انتشار به بررسى و اعراب‌گذارى مجدد نیازمند نگردد تصحیح و نشر آن به اعتماد یک نسخه جایز نیست.

ج - دسته بندى
بعضى کتابها با گذشت زمان مورد قبول همگان واقع شده و در نتیجه‏ نسخه‏‌هاى خطى آن افزون گردیده است. در این نسخه‏‌هاى متعدد گاهى دیده‏ مى‏‌شود که سه نسخه یا بیشتر و کمتر، در اشتباهات یا پاورقى یا کم وزیادى متن ‏بسیار شباهت دارند که از اصل واحدى نقل گردیده است. در چنین مواردى‏ نسخه‏‌هاى متشابه را دسته‌بندى مى‏‌کنیم و براى هر دسته حرفى به علامت اختصار تعیین مى‏کنیم، مانند (دسته الف، دسته ب، دسته ج) و از هر دسته نسخه‌‏اى برمى‏‌گزینیم تا هنگام ثبت اختلاف نسخه‌‏ها، مورد استشهاد واقع شود.

بررسى متن


هدف از تحقیق و شیوه آن
هدف از تحقیق ارائه متن صحیح است، بدون شرح، به شکلى که مؤلف‏ تدوین کرده است. بیشتر محققان متوجه این نکته نیستند، در نتیجه، پاورقیها را از شرح و زوائد پر مى‏‌کنند، از قبیل: شرح لغات، شرح اعلام و نقل مطالبى از کتب‏ چاپى که در متن به آنها اشاره نشده و تعلیق بر سخن مؤلف. این شرح‌هاى مفصل وکسل‌کننده گاهى خواننده را از مطالعه متن بازمى‌‏دارد.

بررسى متون بایستى به شیوه ذیل انجام شود:
1. تحقیق در صحت کتاب و نام آن و انتسابش به مؤلف.
2. اگر نسخه را مؤلف با خط خود نوشته، بایستى رسم‌الخط آن به همان‏ صورت حفظ شود.
3. اگر مؤلف قسمت‌هایى را که از کتب دیگران نقل کرده، مأخذش را یادآورشده بایستى آن مطالب به همان شکل عرضه شود و به کم و زیادى یا درستى و نادرستى کار او به اختصار در پاورقى اشاره شود. مثلاً گفته شود: این متن در فلان ‏کتاب با اختلاف لفظ یا زیادى یا غیر آن آمده است.
4. گاهى مؤلف مآخذ خود را ذکر نمى‌‏کند، در این صورت اگر محقق مآخذ را مى‌‏شناسد، بهتر و اطمینان‌بخش‏‌تر خواهد بود که هر مطلبى را به مأخذش ارجاع ‏دهد.
این دو مطلب (3 و 4) فقط براى اطمینان از درستى متن مورد استفاده واقع ‏مى‌‏شود.
5. گاهى قلم بر مؤلف پیشى مى‏‌گیرد، یا حافظه به او خیانت کند، در نتیجه‏ لغت یا اسمى اشتباه ثبت مى‏‌گردد، محقق مى‏‌تواند این اشتباه را در پاورقى اصلاح‏ کند، و متن را همان طور که هست حفظ نماید. زیرا متنى که مؤلف با خط خود نوشته گواه بر اندیشه و دانش و شخصیت علمى او است.
6. اگر نسخه‏‌ها مختلف باشند، یک نسخه را به عنوان اساس کار برمى‌گزینند تا متن اصلى حفظ شود.
7. در پاورقى به اختلاف نسخه‌‏ها یعنى اختلاف روایت‌ها اشاره مى‌‏شود.
8. در صورت وجود اختلاف روایت، پس از تحقیقى که مصحح براى درستى‏ هر روایت انجام مى‌‏دهد، آنچه از لحاظ درستى برترى دارد در متن مى‌‏آید و عبارت‏ تصحیف و تحریف شده یا مطلب اشتباهى دیگر، در پاورقى ذکر مى‌‏گردد.
9. اگر در یکى از نسخه‏‌ها مطلبى دیده شود که در نسخه اصل نیامده، بایستى‏ آن مطلب به نسخه اصل افزوده گردد و در پاورقى به آن اشاره شود. البته این کار وقتى صحیح است که براى محقق مسلّم شود زیادى مربوط به اصل کتاب است و ازطرف ناسخ نیست، در غیر این صورت زیادى را مى‏‌توان در پاورقى نقل کرد یا به آن ‏اشاره نمود.
10. اگر حرفى یا کلمه‏‌اى از متن افتاده باشد، محقق مجاز است افتادگى را به‏ متن اضافه کند. مشروط بر آنکه کلمه اضافى را در پرانتز بگذارد (رک: رمزها). قدما افزودن آنچه از سند یا متن حدیث افتاده باشد و تجدید نوشته‏‌هاى محو شده کتب‏ حدیث را مجاز دانسته‏‌اند 6
آقاى هارون، متن مهمى از ابن کثیر را در این زمینه در کتاب خود نقل کرده ‏است. رک: تحقیق النصوص (قاهره 1954).
.
11. اگر در نسخه‏‌اى پارگى یا سوراخى ایجاد شود و مقدارى از متن از بین‏ برود و قسمت از بین رفته در نسخه‏‌اى دیگر - خطى یا چاپى - موجود باشد و آن ‏متن از مصدر اول نقل شده باشد، مى‏‌توان افتادگى را از روى آنها تکمیل کرد و در پاورقى این مطلب را یادآور شد و افزودگى را در پرانتز قرار داد (رک: رمزها). اما اگر محقق افتادگى یا قسمت نانوشته را در مأخذ دیگر نیافت، بایستى متن را به همان‏ صورت باقى گذارد و در پاورقى به مقدار افتادگى یا نانوشته اشاره کند.
12. بعضى از مصححان در صورت وجود نسخه‌‏هاى متعدد، از گزینش‏ یک نسخه مورد اعتماد خوددارى مى‏‌کنند، یعنى در آن واحد به چند نسخه تکیه‏ مى‏‌کنند. گرچه این شیوه براى مصحح گاهى آزادى نامحدود ایجاد مى‏کند، ولى ‏نمى‌‏توان مطمئن بود که با این آزادى از لغزش مصون بماند، مگر آنکه مصحح در شناخت مؤلف کتاب و سبک و زبان او و شناخت خود کتاب توانایى کافى داشته ‏باشد. با این همه بهتر است به یک نسخه اعتماد کرد و آن را با دیگر نسخه‌‏ها مقابله ‏نمود و ضبطهاى نیکو و درست را برگزید.
13. محققان قدیم اگر از کتابى دو نسخه مى‏‌یافتند، یکى را با دیگرى‏ مقابله مى‏‌کردند و موارد اختلاف را در حاشیه یکى از آنها نقل مى‏‌کردند ومى‏‌نوشتند: «في نسخة کذا». در این گونه موارد آنچه در حاشیه نقل شده معتبر است. مصحح مى‏‌تواند میان حاشیه یا متن یکى را برگزیند و در پاورقى به آن اشاره‏ کند.
14. گاهى دانشمندى کتابى را مطالعه و بعضى عباراتش را اصلاح ‏مى‏‌کند، این عبارات اصلاح‌شده به ارزش نسخه مى‌‏افزاید. اگر مصحح با آن‏ تصحیح موافق باشد مى‏‌تواند عبارت اصلاح شده را در متن قرار دهد و در پاورقى‏ به اصل آن اشاره کند.
به طور کلى در پاورقى بایستى به تمام تعلیقات و حواشى نسخه اشاره‏ شود.

رسم الخط
اگر نسخه به خط مؤلف باشد، حق آن است که مصحح، متن را به همان‏ صورتى که مؤلف تدوین کرده نقل کند.
ولى چون خط عربى با گذشت زمان تغییر کرده، بهتر است متن را با رسم‌‏الخطى که امروز متداول است منتشر کنیم. قدما این کار را مجاز دانسته‏‌اند 7
رک: الصلاح الصفدى در مقدمه الوافي بالوفیات، ج اول (تحقیق ه. ریتر) استانبول 1934.
. گاهى به‏ کتب قدیمى برمى‏‌خوریم که کلماتش بدون نقطه است، و امروز انتشار آن بدون‏ نقطه ممکن نیست و گاهى به متونى برمى‌خوریم که إعراب و شکل در آنها رعایت‏ نشده، یعنى فاقد همزه و ضمه و فتحه یا کسره و تشدید و جزم است و اگر آن را به ‏شکل اولیه باقى گذاریم، اشتباه پیش مى‌آورد. در این صورت بهتر است دستورات‏ ذیل رعایت شود:
1. همزه ابتدا را - بخصوص اگر معنى را عوض کند - بایستى همیشه‏ بگذارند، مانند أعلام و إعلام (به کسر همزه دومى).
2. براى رفع اشتباه میان «الف مقصوره» و «ي» - در مواردى که ممکن ‏است در قرائت آنها اشتباه شود - بایستى در زیر «ی» دو نقطه بگذارند. مانند أبی و أبي.
متأسفانه در مصر حروف چاپى «ي» فاقد این دو نقطه هستند.
3. تشدید را همیشه باید گذاشت.
4. کتاب اسمهاى عَلَم همچنان که امروز متداول است، ضرورى‏ مى‏‌باشد، مانند: سلیمان به جاى «سلیمن» و حارث به جاى «حرث» و خالد به جاى«خلد» و معاویه به جاى «معویة» و مروان به جاى «مرون» و مالک به جاى «ملک».
در اینجا تذکر این نکته بى مناسبت نیست که مجمع علمى عربى هنگام ‏انتشار تاریخ دمشق نظر دارد، اسم‌هایى که در قرآن آمده با رسم‌الخط قدیمى باقى‏ بماند، مانند: اسحق، ابراهیم، اسمعیل.
به عقیده من، الف بعضى از کلمات که در گذشته حذف شده بهتر است‏ گذارده شود، مانند: لاکن بجاى «لکن» و هاؤلاء بجاى «هؤلاء» و هاذا بجاى «هذا» الخ. باید دانست که امروز در کشور مغرب (مراکش) این الف را در کتابت تمام این‏ کلمات مى‏‌گذارند.
5. جدا نوشتن اعداد مانند: سبع مئة بجاى سبعمئة یا سبعمایة، و ثلاث‏مئة بجاى ثلثمئة یا ثلاثمایة.
لازم به یادآورى نیست که محقق در مقدمه کتاب هنگام معرفى نسخه ‏بایستى رسم‌الخط اصلى کتاب و نمونه‌هایى از آن و شیوه‌‏اى را که مصحح براى ‏تبدیل آنها برگزیده است یادآور شود.

علامتهاى اختصارى
گاهى در متون به کلمه‌‏ها و جمله‌هایى برمى‌خوریم که بسیار تکرار شده‏‌اند مانند: صلوات بر پیامبر، و رحمه الله پس از ذکر درگذشتگان، و رضي الله‏ عنه در مورد ذکر نام صحابه، و کلمات حدثنا و أخبرنا و أنبأنا در کتب حدیث. قدما براى تعدادى از این گونه کلمات، علایم اختصارى وضع کرده‌‏اند و اسامى بعضى از کتابها را مختصر کرده و با یک یا دو حرف به آنها اشاره نموده‌‏اند.
برخى از این علامتهاى اختصارى چنین است:
رحمه الله: رحه
تعالى: تع
رضي الله عنه: رضه
إلى آخره: الخ
إنتهى: اه
حدثنا: ثنا
أخبرنا: انا
أنبأنا: انبا
گاهى علامت‌هاى اختصارى کلمات حدثنا، أخبرنا، انبأنا را نه تنها در مورد اسناد حدیث به راویان بکار مى‏‌برند، بلکه در خود متن نیز ذکر مى‏‌کنند 8
رک: نسخه حسینى ذیل «على البحر» (نسخه عارف حکمة در مدینه).
. در کتب‏ حدیث براى اسامى ششگانه حدیث صحاح ستّه و غیر آنها علامات اختصارى ‏مى‏‌گذارند مانند: بخارى (خ)، مسلم (م)، ترمذى (ت)، ابی داود (د)، نسائى (ن)، و قزوینى (ق) 9
رک: ابن عساکر، معجم الشیوخ النبل (نسخه‌‏ها در دمشق و خالدیة در بیت ‏المقدس) در مقدمه مى‌‏گوید:«براى هریک از این گروه حرفى قرار دادم تا به نویسنده‏ کم فرصت کمک کنم، زیرا جزء، نماینده کل است.»
.
بعضى از خاور شناسان در مورد کلماتى که زیاد تکرار مى‌‏شود، پیروى از این شیوه را مجاز مى‏‌دانند، در مورد نام مآخذى که در پاورقى تکرار مى‏‌شود نیز پیروى از این شیوه امکان‌پذیر است (رک: مصادر).

شکل (اِعراب)
براى اعراب‌گذارى متن باید به شیوه ذیل عمل شود:
1. اگر تمام یا قسمتى از متن معرب باشد، باید تمام متن اعراب گذارى‏ شود.
2. اعراب گذارى آیات قرآنى و احادیث واجب است.
3. براى اشعار و امثالى که خواندن آنها دشوار است، اعراب مى‏‌گذارند.
4. کلماتى که معنى آنها بدون اعراب تولید اشتباه مى‏‌کنند مانند: فعل‏ ماضى معلوم و مجهول (ضَرَبَ به فتح ضاد، و ضُرب به ضم ضاد) باید اعراب‏‌گذارى شوند.
5. اسم‌هاى عَلَم عجمى که معرّب یا مرکب شده‏‌اند باید با رجوع به کتب ‏رجال و تذکره‌‏ها معرّب شوند.
6. اگر متن از اساس معرب بوده یا بعداً به وسیله دیگران معرب شده، باید در مقدمه ذکر گردد.

عنوانها
عنوان بابها و فصلها را با حروفى بزرگتر از حروف متن ثبت مى‏‌کنند.

تقسیم متن و شماره گذارى آن
1. تقسیم و ترتیب و فصل‌بندى مؤلف، در چاپ باید رعایت شود.
2. در متنهایى که از اساس براى آنها تقسیمى نشده، اگر لازم باشد مى‌‏توان‏آنها را به صورتى فصل‌بندى کرد که به متن خللى وارد نشود و براى هر فصلى‏ عنوانى تعیین نمود و در پرانتز () نوشت.
3. اگر متن تقسیم‌بندى شده باشد، ابواب آن را شماره‌گذارى مى‏‌کنیم.
4. اگر متن مورد تصحیح، ترجمه باشد، نام مترجم را با حروفى کوچکتر از متن، بالاى حاشیه در کنار صفحه یا در وسط صفحه مى‏‌گذارند، و شماره رجوع ‏مى‏‌دهند.
5. در کتب حدیث، احادیث را شماره‌گذارى مى‏‌کنند.
6. دیوانهاى شعر را به شکلى که فصل‌بندى شده باقى مى‏‌گذارند، یا قوافى را به ترتیب حروف الفبا مرتب مى‌کنند و قصاید و قطعات را شماره گذارى‏ مى‏‌کنند.
7. بهتر است متون منظوم و منثور را سطربندى کنند، یعنى سطرها را پنج‏ به پنج یا سه به سه شماره‌گذارى نمایند.

نقطه و فاصله و رمز
1. نقطه را در پایان جمله‌هایى که معنى آنها تمام شده مى‏‌گذارند.
2. فاصله (ویرگول) را چنین (،) مى‏‌گذارند، و این فاصله را نباید همراه‏ نقطه بنویسند، (یعنى بدین شکل ؛).
3. علامت استفهام و تعجب (؟ -!) را در موارد مناسب مى‏‌گذارند.
4. پس از مشتقات کلمه قول دو نقطه مى‏‌گذارند، مانند «قال محمد:».
5. در متونى که سجع به کار رفته، سجع‌ها را با ویرگول از یکدیگر جدا مى‏‌کنند.
6. اگر در متن افتادگى پدید آمده باشد، به جاى افتادگى نقطه مى‏‌گذارند، یعنى به جاى هر کلمه افتاده سه نقطه مى‏‌گذارند (...).

پرانتز و خط و رمز
() آیات قرآن را در داخل این گونه پرانتزها ثبت مى‏‌کنند.
«» فاصله مزدوج (گیومه) اگر نام کتابى در متن آمده باشد باید آن را داخل‏ گیومه بنویسند.
- - دو خط کوتاه (دو تیره) علامتى است که در دو طرف جمله‏‌هاى‏ معترضه مى‏‌گذارند.
ا ا دو خط عمودى، جملات نسخه دوم را که در اصل متن نیامده در میان‏ مى‏‌گیرند.
< > پرانتز شکسته، آنچه مصحح از پیش خود اضافه مى‏‌کند مانند حروف ‏و کلمه‌‏اى که مناسب با سیاق جمله است باید در این علامت ثبت شود.
[] دو قوس مربع، مطالبى که از نسخه دوم به نسخه اصلى اضافه شده یا به ‏آن استشهاد گردیده و عنوان‌هاى تازه‌‏اى که به اصل متن افزوده شده، بایستى در این‏ علامت قرار گیرند.
() پرانتز عادى، این پرانتز داخل متن مى‌‏آید و روى برگ مخطوط را درمیان مى‏‌گیرد. مثلاً مى‏‌نویسند (25 آ).
() همچنین این پرانتز داخل متن پشت برگ مخطوط را در میان مى‏‌گیرد مانند (15 ب). یعنى صفحات فرد مخطوط را با علامت «آ» مشخص مى‏‌کنند وصفحات زوج را با علامت «ب» و سپس شماره صفحه را کنار این حروف ‏مى‏‌گذارند.
(کذا) این پرانتز با کلمه «کذا»، مترادف است و در مواردى که قرائت متن‏ براى محقق دشوار باشد، پس از عبارت مشکوک این علامت را مى‏‌گذارند. هر نسخه از نسخه‏‌هاى خطى باید با حرفى که از نام مؤلف آن کتاب گرفته مى‏‌شود یا اسم کتابخانه‌‏اى که نسخه در آن یافت شده، یا نام شهرى که کتابخانه در آن واقع‏ است نامگذارى شود.
به مجموعه نسخه‏‌هاى خطى متعدد با حروف ابجد اشاره مى‏‌کنند مانند: گروه «ب»، گروه «ج».

پاورقیها
مطالبى که تا اینجا گفته شد، به نماى خارجى متن منتشر شده مربوط مى‏‌شود، ولى کار علمى و انتقادى مصحح با ایجاد پاورقى علمى آشکار مى‏‌گردد.خاورشناسان تنظیم این گونه پاورقی‌ها را هنرى خاص مى‏‌دانند که به دانش و مهارت ‏نیازمند است.
محققان عرب براى ثبت پاورقی‌ها راه‌هاى گوناگون پیموده‏‌اند، گروهى ‏اختلاف نسخه‌‏ها را در پاورقى نقل مى‏‌کنند و تعلیقات و ملحقات را جداگانه به آخر کتاب مى‏‌افزایند. این شیوه، مخصوص بسیارى از خاورشناسان فرانسوى است.
گروه دوم، اختلاف نسخه‏‌ها و تعلیقات را باهم در پاورقى مى‌‏آورند و آنها را با خطى از یکدیگر جدا مى‏‌کنند. این شیوه، مخصوص بعضى از خاور شناسان‏ آلمان است.
گروه سوم این دو شیوه را باهم مخلوط مى‏‌کنند.
گروه چهارم در صفحات کتاب، جز متن اصلى چیزى نقل نمى‏‌کنند، یعنى ‏اختلاف روایت‌ها و تعلیقات را به آخر کتاب اضافه مى‏‌کنند.
اما شیوه محققان ما، گروهى در شرح و تعلیق و تفسیر لغات زیاده‌روى‏ مى‏‌کنند و برخى به طور کلى از این کار پرهیز دارند.
بنابراین، شیوه‏‌اى که باید از آن پیروى شود کدام است؟
اگر منظور از تصحیح و بررسى متون، ارائه کردن متن صحیح است - همچنان که خود مؤلف تدوین کرده - شیوه گروه اول براى رسیدن به این مقصود صحیحتر به نظر مى‏‌رسد ؛ زیرا اختلاف نسخه‏‌ها عبارت صحیحى را که باید در متن‏ قرار گیرد براى ما روشن مى‏‌کنند. بدین سبب پاورقی‌ها در درجه اول باید به اختلاف‏ نسخه‏‌ها منحصر شود و در درجه دوم براى معرفى مآخذى که در متن از آنها یادشده و براى ارشاد محققان سودمند است، مى‏‌توان از پاورقى استفاده کرد.

براى شرح و معرفى مآخذى که در متن از آنها یاد شده باید نکات ذیل‏ رعایت شود:
1. مآخذ مطالب منقول در متن را در پاورقى معرفى مى‏‌کنند، مانند: قال‏ ابن سعید... در پاورقى مى‌‏نویسند، «في الطبقات ج فلان ص فلان».
2. در مورد آیات قرآنى، باید به شماره آیه و شماره سوره اشاره شود.
3. براى احادیث به مأخذ حدیث اشاره مى‌‏شود. مانند: «أخرج أحمد في مسنده» آنگاه مجلد مسند و شماره حدیث را ذکر مى‏‌کنند. البته به شرط آن که ‏احادیث شماره‌گذارى شده باشند.
4. اشعار و شواهد. اگر ممکن باشد باید به مآخذ آنها را در دیوان‏ها واختلاف روایت‌هاى موجود در کتب ادبیات اشاره شود، ولى اگر سراینده شعر معلوم ‏نیست، محقق باید براى معرفى سراینده تا حد امکان بکوشد. از این بحث اسمهاى‏ عَلَم و اماکن و لغات مشکلى که در متن آمده باقى مى‏‌ماند. اگر آنچه در متن نقل شده ‏به تصحیح اسم علَمى یا نام مکانى یا ذکر لغتى نیاز دارد، باید این اصلاح در پاورقى‏ ذکر گردد. اما اگر بخواهند شرح حال اسم علم را بنویسند یا جغرافیاى محل راتعیین کنند یا به شرح لغتى بپردازند، بهتر است آنها را به ملحقات آخر کتاب اضافه‏ کنند، تا متن با پاورقی‌هاى بسیار، سنگین نگردد. اگر براى تنظیم ملحقات نیز کتاب‏ سنگین مى‏‌گردد و دشوارى پیش مى‌‏آورد، مى‌‏توان در مورد اَعلام فقط به سال وفات‏ و ذکر مأخذ بدون شرح اشاره کرد، ولى براى اماکن، ذکر محل و مآخذ بدون تفصیل ‏کافى است. اما در مورد لغات - مخصوصاً لغاتى که در فرهنگها نیامده یا لغاتى که به‏ تمدن گذشته مربوط مى‌‏شوند - بهتر است براى شرح و تفسیر آنها فهرستى به آخر کتاب افزوده گردد.

اجازات و سماعات

1. چون اجازات (دست به دست شدن یا شنیدن از کسى یا خواندن‏ حدیث بر کسى) براى تحقیق در احوال رجال حدیث و شناخت زمان آنان اهمیت‏ دارد، باید هنگام انتشار کتب حدیث، اجازاتى که در نسخه‌‏هاى خطى ثبت شده در متن چاپى آورده شود.
2. هر سطرى که در آن اجازه یا سماع است، جداگانه نقل مى‏‌کنند.
3. این سطرها را شماره مى‏‌گذارند و شماره‏‌ها را در داخل پرانتز () قرارمى‏‌دهند.
4. براى سماعات، علامت اختصارى مى‏‌گذارند و حروف این علامات، باید از حروف متن نازکتر باشد.
5. سماعات را با حروفى ریزتر از حروف متن ثبت مى‏‌کنند. پس از نقل‏ سماع باید نام شنونده و خواننده و نویسنده سماع و تعداد شنوندگان و مکان سماع ‏و تاریخ سماع ذکر شود.

فهرستها

هدف از فهرست نویسى، آسان کردن بهره‌‏گیرى از مطالب کتاب منتشرشده است، به طورى که براى هر محقق دست یافتن به مطالب کتاب ممکن باشد. بدین سبب کتبى که خاورشناسان منتشر کرده‌‏اند، به واسطه فهرست‏هاى‏ سودمندى که براى آنها تنظیم شده بسیار مورد استفاده واقع گردیده است.
فهرستها به واسطه اختلاف موضوع کتاب متفاوتند. براى تمام مطالب‏ سودمند هر کتاب مى‌‏توان فهرستى جداگانه تنظیم کرد که براى دیگر کتاب‏ها به ندرت تنظیم مى‌‏شود، ولى باید دانست که این گونه فهرست‏ها را ابتکار نمى‌‏نامند.بعضى از محققان در تنظیم فهرست براى مطالب بى‌فایده افراط کرده‌‏اند.
گروهى براى لغاتى که در فرهنگها آمده فهرست وضع کرده‌‏اند ؛ این کار شگفتى است، زیرا فرهنگها خود فهرست تنظیم شده‏‌اند. فهرست‏‌هاى تقلیدى که ‏امروز تنظیم مى‏‌شوند عبارتند از:
1. فهرست اعلام: مردان، زنان، قبایل، خاندان‏ها و...
2. فهرست اماکن و کشورها.
3. فهرست کتبى که در متن آمده، این فهرست براى شناسایى مآخذ مؤلف -که گاهى زیاد است - سودمند مى‌‏باشد.
آنگاه براى هر کتاب به تناسب موضوع فهرستى تنظیم مى‏‌کنند.
براى دیوان شعر یا کتاب ادبیات، فهرست قوافى اشعار وضع مى‌‏کنند. براى‏ کتب حدیث فهرست احادیث تنظیم مى‌‏کنند و حروف اول آنها را به ترتیب الفبا مرتب مى‏‌سازند. براى کتب جغرافیایى فهرست اماکن تاریخى و نقشه بردارى‏ [حفارى‏] تنظیم مى‏‌کنند. براى کتب تذکره از ذکر اعلام خوددارى مى‏‌کنند و فقط براى نویسنده یا گوینده شرح حال فهرست تنظیم مى‏‌کنند. براى کتب تاریخ، فهرست مهمترین حوادثى که در کتاب آمده است وضع مى‏‌کنند و امثال اینها.
بنابراین تنظیم فهرست لغاتى که نشانه تمدن گذشته است و لغاتى که در فرهنگها نیامده و گاهى به حسب تصادف در هر کتاب پیش مى‌‏آید ضرورى است، زیرا امکان دارد در آینده از مجموع این فهرست‏ها فرهنگ لغاتى تألیف گردد که در فرهنگ‏هاى موجود یادى از آنها نشده است. چون فرهنگ‏هاى موجود با تطوّر و گسترش لغت همگام نبوده‌‏اند.

فهرست بر دو نوع است:
1. فهرست‌‏هاى ساده و معمولى که در آنها اسم علمى ذکر مى‌‏شود و به‏ شماره صفحاتى که این علم در آنها آمده است اشاره مى‏‌شود.
2. فهرست‌‏هاى مفصل که اسم علم را در آنها نقل مى‏‌کنند و سپس به واسطه‏ هر اشاره کوچکى که در هر صفحه کتاب به آن علم شده از او یاد مى‌‏کنند. به این گونه‏ فهرست‌‏ها باید فهرست موضوعى - که اخیراً بعضى از محققان به تنظیم آنها پرداخته‌‏اند - افزوده گردد. تنظیم فهرست موضوعى به کوشش بسیار نیازمند است، ولى سود فراوان هم در بر دارد.
به هر حال آنان که به کار تنظیم فهرست مى‏‌پردازند باید به شیوه تحقیق آشناباشند.

شیوه نگارش مقدمه

پس از آنکه مصحح از چاپ متن فارغ شد باید به نوشتن مقدمه بپردازد. این‏کار براى آن است که گاهى مصحح ناچار مى‏‌شود در مقدمه به صفحات کتاب اشاره‏ کند و این کار امکانپذیر نیست، مگر آنکه چاپ تمام متن به پایان رسیده باشد.

مقدمه باید شامل سه مطلب باشد:
1. معرفى موضوع کتاب و مطالبى که قبلاً درباره کتاب تألیف شده.
2. معرفى خود کتاب و مقام آن در میان کتبى که در همین موضوع تألیف ‏شده، و معرفى مطالب تازه‌‏اى که به خوانندگان این کتاب عرضه مى‏‌شود، و ارزش‏ تألیف و مقام مؤلف و شرح حال او با ذکر مأخذ.
3. معرفى نسخه‌‏اى که براى تصحیح برگزیده شده و متن قرار گرفته است.

براى معرفى نسخه خطى بایستى دستورهاى زیر رعایت شود:
1. معرفى آنچه بر صفحه اول کتاب ثبت شده، مانند: نام کتاب، نام مؤلف، وتحقیقى درباره درستى نام کتاب و انتساب آن به مؤلف.
2. ذکر تاریخ نسخه‏‌ها و نام کاتب نسخه. از کسانى که نام این اثر را در تألیفات‏ خود آورده‌‏اند در صورت امکان یاد شود.
3. اگر کتاب از نام مؤلف بى‌نصیب باشد، مصحح باید براى معرفى مؤلف‏ کوشش کند. یعنى از موضوع و سبک کتاب، و اعلام متن و سخن مؤلفانى که در آثار خود از دیدار و ملاقات این مؤلف گمنام یاد کرده‌اند براى شناخت او باید استفاده‏ شود.
اگر کتاب داراى تاریخ تحریر نباشد، عمر مخطوط را از روى خط و کاغذ تعیین مى‏‌کنند.
4. تعیین تعداد صفحات مخطوط و اندازه‏‌گیرى طول و عرض آنها و تعداد سطرها در هر صفحه و طول هر سطر و تعیین پاورقى‏‌ها و ابعاد آنها ضرورى است.
5. تعیین نوع خط و این که آیا مخطوط با یک خط نوشته شده یا با دو خط متفاوت...
6. معرفى رسم‌الخطى که کاتب از آن پیروى کرده و ذکر نمونه‌هایى از لغاتى ‏که مصحح رسم‌الخط آنها را در چاپ تغییر داده است.
7. معرفى نوع مرکب و اختلاف رنگ آن. گاهى متن را با مرکب سیاه ‏مى‏‌نویسند و سرفصل‏ها را با جوهر قرمز، و گاهى فاصله‏‌ها را با جوهر قرمز و آبى‏ مى‌‏نویسند. به تمام این موارد باید اشاره شود.
8. معرفى کاغذ و نوع آن.
9. افزودگیها.
10. تعلیقات در پاورقى.
11. اجازات (مناوله، اجازه قرائت، اجازه سماع) در مقدمه به تمام اینها اشاره مى‏‌شود، و اصل آنها به آخر کتاب افزوده مى‏‌گردد.
12. تملیکات، (معرفى کسانى که مالکیت آنان بر صفحات کتاب نوشته ‏شده).
13. ارائه عکس صفحات اول و آخر یا هر صفحه جالب دیگر از متن کتاب.در ذیل عکسها باید به محل صفحه در متن اشاره شود.
اگر نمونه‏‌اى از خط مؤلف یافت شود بهتر است تصویر آن به کتاب چاپى ‏افزوده گردد.
14. اگر نسخه‏هاى مورد اعتماد متعدد باشد، باید همه را معرفى کنند.
15. پس از معرفى نسخه مخطوط جدول علایم اختصارى و رمزها را قرار مى‏‌دهند مانند: رمز نسخه‌‏ها و رمز پرانتزها و...

فهرست مآخذ

براى بررسى و تصحیح هر متن، محقق به مآخذ زیادى رجوع مى‏‌کند که درمقدمه یا پاورقى از آنها یاد مى‏‌کند. براى این مآخذ باید در آخر کتاب فهرستى تنظیم‏ شود و نام کتاب و مؤلف و تاریخ چاپ و مصحح آنها باید در این فهرست ذکر گردد. در مورد کتب چاپى پس از نام مؤلف، نام مصحح کتاب را ذکر مى‏‌کنند. مانند: «معجم‏ البلدان، تألیف یاقوت حموى، تصحیح وستنفلد، چاپ لایپزیک 1870». اگر براى‏ ذکر مآخذى که در پاورقى نقل خواهد شد به شیوه اختصارى عمل مى‌‏کنند باید علامت اختصارى را با اسم کامل آن در جدولى ذکر کنند. مانند: «وفیات = وفیات‏ الأعیان، تألیف ابن خلکان قاهره سال فلان».

* * *

این بود شیوه‌‏هاى عمومى که در تصحیح متون باید از آنها پیروى شود. در تنظیم این مجموعه شیوه صحیحى برگزیدیم که از تقلید کورکورانه از خاور شناسان‏ برکنار است، و از پریشانى و بى‌هدفی‌یی که در کار بعضى از مصححان عرب دیده‏ مى‏‌شود خالى است.

[روش تصحیح نسخه‏‌هاى خطى، چاپ دوم، تهران: انتشارات آبان، 1355]


  • رک: مقدمه جلد اول تاریخ دمشق.
  • ر ک: کتاب شفاء (المنطق)، مدخل. مقدمه دکتر مدکور ص 38 - 42 (قاهره‏1953 ).
  • ر ک: مجلة الثقافة شماره 277 و 280 سال 1944.
  • عبدالسلام هارون، تحقیق النصوص و نشرها (قاهره 1954).
  • رک: مقاله دکتر یوسف العش ذیل عنوان «التدوین والمعاجم» مجله مجمع ‏علمى دمشق، جلد 16 سال 1941 ص 422 و نوشته دکتر محمد حمیدالله ایضاً درباره «التدوین» هنگام تصحیح «صحیفة همام بن منبه» مأخذ سابق ج 28 ص 96، و مقاله حبیب زیارت درباره «الوراقة و الوراقین» مجله مشرق ج 41 ص 305، و مقاله کورکیس عواد درباره «الکاغذ و الورق» مجله مجمع علمى دمشق ج 23 ص‏409 و مجله سومر.
  • آقاى هارون، متن مهمى از ابن کثیر را در این زمینه در کتاب خود نقل کرده ‏است. رک: تحقیق النصوص (قاهره 1954).
  • رک: الصلاح الصفدى در مقدمه الوافي بالوفیات، ج اول (تحقیق ه. ریتر) استانبول 1934.
  • رک: نسخه حسینى ذیل «على البحر» (نسخه عارف حکمة در مدینه).
  • رک: ابن عساکر، معجم الشیوخ النبل (نسخه‌‏ها در دمشق و خالدیة در بیت ‏المقدس) در مقدمه مى‌‏گوید:«براى هریک از این گروه حرفى قرار دادم تا به نویسنده‏ کم فرصت کمک کنم، زیرا جزء، نماینده کل است.»
آیینه میراث، زمستان 1377 و بهار 1378 ، شماره 3 و 4
يكشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۳۷