آقای ا. ل. ویلچفسکی از خاور شناسان جوان شوروی در شماره نخستین مجله «خاور شناسی شوروی» که اخیرا بنگاه خاور شناسی فرهنگستان علوم شوروی در مسکو چاپ می کند مقالتی بعنوان «منبع جدید برای توصیف جهان بینی مردم شهر نشین ایران در سده های دهم و یازدهم میلادی» انتشار داده و عکس سه صحیفه از نسخه خطی بسیار ممتازی را در آن گراور کرده است. می نویسد چند سال پیش از کسی که بطور خصوصی کتابفروشی می کرد این نسخه را که خوب مانده خریده است. این نسخه که خوب مانده بر روی کاغذ کلفت زرد رنگی (ظاهرا کاغذ سمرقندی) نوشته شده و دارای 191 صحیفه بقطع 15 در 20 سانتی مترست. در پایان نسخه بخط دیگری که پیداست مدتی پس از اتمام نسخه نوشته شده تاریخ 25 ربیع الاول 584 هجری را گذاشته اند.
آقای ویلچفسکی نتوانسته است این کتاب را تشخیص دهد و بهمین جهت مقالت مفصلی در هفت صحیفه و نیم آن مجله (صحایف 96 ـ 103) در شرح مندرجات این نسخه نوشته که البته از نظر تحلیل و تجزیه مطالب آن بسیار استادانه ترتیب داده است. بمحض اینکه این مقاله بدست من رسید و از مندرجات آن آگاه شدم و بر سه صحیفه ای که عکس آن با مقاله توأم بود نگریستم فورا دریافتم که این نسخه بسیار جالب و بسیار کهن که مخصوصا از حیث ضبط کلمات و رسم الخط دارای فواید بسیارست نسخه ایست از رکن معاملات یعنی ربع دوم کتاب معروف کیمیای سعادت تألیف امام حجة الاسلام زین الدین ابوحامد محمد بن محمد بن محمد بن احمد غزالی طوسی بزرگترین متفکر اسلامی ایران متولد در طوس در 450 و متوفی در همان شهر در بامداد دوشنبه 104 جمادی الاخره 505 که از مشاهیر کتب این مرد بزرگ و از ذخایر بسیار گرانبهای زبان فارسیست و این قسمت مطابقست با صحایف 489 تا 251 اول کیمیای سعادت چاپ طهران، اما البته کاملا از دستبرد مصونست و با نسخه های چاپی تفاوت بسیار دارد و لااقل برای تصحیح این قسمت از کتاب ذخیره بسیار گرانبهاییست.
چنانکه از همان سه صحیفه که در «فرهنگ ایران زمین» نیز گراور آن چاپ شده است بر می آید امتیاز فوق العاده این نسخه گذشته از قدمت که گمان می رود قدیم ترین نسخه از قمستی از این کتاب در جهان باشد رسم الخط خاص آنست که بخط نسخ بسیار جلی و نزدیک بخط کوفی نوشته شده است.
رسم الخط این کتاب شباهت تامی دارد بچهار نسخه بسیار جالبی که از کتابهای قدیم ایران برای ما مانده است:
1. نسخه ای از کتاب «تجدید نهایت الاماکن لتصحیح مسافات المساکن» تألیف ابولاریحان بیرونی که در غزنه در 23 رجب 416 نوشته شده و در حیدر آباد دکن هست و عکس صحیفه آخر آن در آغاز کتاب یاد نامه البیرونی چاپ کلکته 1951، Al – Biruni commemoration Volume A.H. 362 A.H. 136. Calcutta, 1951) چاپ شده و در آنجا بخطا آنرا خط خود ابوالریحان دانسته اند اما دلیلی برین نیست زیرا که کاتب نام خود را نیاورده است.
2. نسخه ای از کتاب الابنیه (یا الانبئه) عن حقایق الادویه بفارسی تألیف ابو منصور موفق بن علی هروی که در کتابخانه ملی وین هست وآنرا زلیگمان خاور شناس اتریشی در 1859 در وین باین عنوان Codex Vindobonenist sive Medici Abu Mansur Muwaffak bin Ali Heratensis … textum ad fidem codicis qui exstat unici edidit in latinum Vertit, commentariis instruxit Dr. Franciscus Romeo Seligmann Vindobonae MDCCCLIX چاپ کرده و در پایان نسخه چاپی عکس شش صحیفه از آغاز کتاب را گراور کرده است و این نسخه را «علی بن احمد الاسدی الشاعر» در شوال 447 بپایان رسانیده است.
3. نسخه ای از کتاب معروف نصیحت نامه مشهور بقابوس نامه تألیف امیر عنصر المعالی کیکاوس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر زیاری که در تاریخ 27 جمادی الاولی 483 بخط شیر دل بن شیرذیل اسفهبدی طبری نوشته شده و برخی از اجزای آن در آمریکا بفروش رفته است. رجوع کنید، بجلد دوم فرهنگ ایران زمین صحایف 272 ـ 280.
4. نسخه از کتاب معروف ترجمان البلاغه تألیف محمد بن عمر رادویانی که ابوالهیجا اردشیر بن دیلمسپار نجمی قطبی شاعر در آواخر ماه رمضان 507 بپایان رسانیده و در استانبول در 1949 چاپ شده است.
***
چنانکه پیش ازین اشاره رفت بخط دیگر، در پایان این نسخه از کیمیای سعادت تاریخ 25 ربیع الاول 584 گذاشته شده است. بدین گونه قطعا این نسخه پیش ازین تاریخ بپایان رسیده و قهراً لااقل نزدیک هشتاد سال پس از مرگ امام غزالی خاتمه یافته است، اما بیشتر رسم الخط دلیل برینست که در همان آغاز قرن ششم یعنی در حدود پنجاه سال پیش از آنکه دیگری بخط خود بر آن تاریخ گذاشته باشد پایان پذیرفته است. در هر صورت قدیم ترین نسخه از یک ربع کتاب کیمیای سعادت همعصر مؤلف آنست. گذشته از خصایص رسم الخطی امتیاز دیگر آن نسخه املای برخی کلماتست که در آن زمان رایج بوده چنانکه سرخ را «صرخ» بصاد نوشته اند.برای اینکه امتیاز این نسخه خطی و قدمت و اعتبار آن معلوم شود در ذیل سه قسمتی که در مقاله آقای ولیچفسکی گراور شده است در ستون راست و قسمت مطابق آن از روی چاپ طهران که در تهیه آن نسخه معتبر را بکار برده اند در ستون چپ چاپ می شود:
<table style=”vertical-align: top;”><tr><td width=”50%” style=”vertical-align: top;”>
بسم الله الرحیم رب سهل | [رکن دوم رکن] معاملات است و این نیز ده اصل است |
اصل اول: اداب خوردن، اصل دوم: اداب نکاح کردن، اصل سم: اداب کسب و تجارت|، اصل چهارم: در طلب حلال، اصل پنجم: اداب صحبت با خلق، اصل ششم: اداب عزلت |، اصل هفتم: اداب سفر، اصل هشتم: اداب سماع، اصل [نهم] امر معروف و نهی منکر|، اصل دهم: ولایت داشتن
اصل اول اداب طعام خوردن و دادن
بدان کی زاد عبادات هم از جمله عباداتست و زاد راه | هم از جمله راهست، بس هر جه راه دین را بدو حاجت| بود هم از جمله دین بود و راه دین را بدو حاجت| بود هم از جمله دین بود و راه دین را بطعام خوردن حاجت| است، جه مقصود همه سالکان دیدار خذای تعالی| است و تخم ان علم و عمل است و مواظبت بر علم|...[انتهای برگ 1b]
***
کی مردمان بی سوال کردن و مذلت احتمال کردن رغبت| کردندی در کفایت وی، کسب ناکردن اولیتر| اما اگر از کسی کی جز عبادت ظاهر نیاید ویرا کسب| اولیتر کی حقیقت عبادات ذکر حق تعالی است و در| میان کسب دل با خداوند تعالی توان داشت.|باب دوم در علم کسب|
بدانک این باب دراز بود و جمله این در کتاب فقه گفته ایم| اما درین کتاب از جیزی مشکل شود توان برسید و هر کی این نداند خوانده نشد در حرام و ربا افتد و نداند کی| می بباید برسید و غالب کسب بر شش معاملت| کردد با بیع و ربا و سلم و اجارت و قرض و شرکت| بس جمله شرایط ان عقود بکویم. اول| عقد بیع است و علم بیع حاصل کردن فریضه است| هیج کس را ازین کریزش نیست و عمر رضی الله عنه| در بازار (در متن مکرر نوشته شده) می شدی و دره می زدی و می| کفتی کی هیج کس مباد در بازار معاملت کند| ....[انتهای یک صفحه از اوایل کتاب]
***
بهشت تر است، کفت دیگر؟ کفت از بس نماز دیکر هفتاد بار| استغفار کوی تا کناه هفتاد ساله ترا عفو کنند. کفت| جندین کناه ندارم. کفت کناه مادرت و بدرت. کفت چندین کناه ندارد. کفت برادرانت را و عبدالله بن مسعود| می کوید رضی الله عنه کی رسول علیه السلم مالی قسمت می کرد| یکی کفت این قسمتی است کی نه برای خذای تعالی| یعنی کی انصاف نیست ابن مسعود رسول را علیه السلم حکایت| کرد وی خشمکین نشد و روی وی صرخ نشد بیش ازین نکفت| کی خذای عزوجل بر براذرم موسی رحمت کناد کی ویرا| بیش ازین نرنجانیدند و وی صبر کرد این جمله از اخبار| و حکایات کفایت است نصیحت را جون اصل ایمان بر جای| باشد این اثر کند و اکر اثر نکرند انست کی دل از ایمان خالی شده| است و جز حدیثی بر زبان نمانده است و حدیث ایمان کی در دل| بود دیکر است و ایمانی دیکر ندانم کی حیقیقت ایمان در دل| جه کونه بود عاملی را کی سالی جندین هزارم درم و دینار خواسته اند او خوانده نشد دهد تا همه در ضمان وی بود همه در قیامت از وی| نهند. بالله التوفیق، تمام رکن معاملات .| ... </td><td width=”50%” style=”vertical-align: top;”>رکن دوم – رکن معاملاتست و آن نیز ده اصل است. اصل اول: آداب طعام خوردست، اصل دوم: آداب طعام نکاح است، اصل سوم: آداب کسب و تجارت است، اصل چهارم: طلب حلال است، اصل پنجم: اداب صحبت با خلق است، اصل ششم: آداب عزلت است، اصل هفتم: آداب سفر است ، اصل هشتم: آداب سماع است، اصل نهم: امر معروف و نهی منکرست، اصل دهم: ولایت داشتن است.اصل اول
آداب طعام خوردن و دادنست بدانکه راه عبادت هم از جمله عبادات است، و زادهم از جمله راه است، پس هر چه راه دین را بدان حاجت بود هم از جمله دین بود، راه دین را بطعام خوردن حاجت است، چه مقصد همه سالکان دیدار حق تعالی است و تخم آن علم و عمل است و مواظبت بر علم ...[ص 223 و 225 چاپ تهران]
***
که مردمان بی سؤال کردن و مذلت احتمال کردن رغبت نکنند در کفایت وی، کسب کردن اولیتر که سؤال از جمله فواحش است و بضرورت حلال شود مگر کسی که درجه و بزرک بود ـ علم ویرا فایده بسیار بود و مذلت وی در طلب قوت اندک بود، آنگاه باشد که گوییم کسب ناکردن اولیتر مر ویرا. ولی کسی که از وی جز عبادت ظاهر نیاید ویرا کسب اولیتر ـ که حقیقت همه عبادات ذکر حق تعالی است و در میان کسب دل با خدای تعالی توان داشت.باب دوم
در علم کسب کردن تا بشرط شرع بود.بدانکه این باب دراز بود و جمله این در کتب فقه گفته ایم. اما در این کتاب آن مقدار که حاجت بدان غالب بود بگوییم، چندانکه هر که این بداند اگر چیزی مشکل شود بتواند پرسید، و هر که این نداند خود در حرام و ربوا افتد و نداند که همی بباید پرسید.
و غالب کسب بر شش معاملت گردد: بیع و ربوا و سلم و اجارت و قراض و شرکت. پس جلمه شرایط این عقود بگوییم.
عقد اول بیع است و علم بیع حاصل کردن فریضه است که هیچکس را ازین چاره نباشد و عمر رضی الله عنه در بازار شدی و دره میزدی و میگفتی هیچکس مباد که درین بازار معاملت کند.
[ص 258 و 259، چاپ تهران]
***
و بهشت تراست گفت دیگر؟ گفت پس از نماز دیگر هفتاد بار استغفار کن تا گناه هفتاد ساله ترا عفو کند. گفت مرا گناه هفتاد نیست. گفت گناه مادرت را. گفت که مادرم را چندین گناه نیست. گفت گناه پدرت را. گفت پدرم را چندین گناه نیست. گفت گناه برادرانت را و عبدالله بن مسعود می گوید رضی الله عنه رسول علیه السلم مالی قسمت کرد یکی گفت این قسمتی است که نه برای خدای تعالی کرده اند یعنی که بانصاف نیست. ابن مسعود رضی الله عنه رسول را حکایت کرد. وی خشمگین شد و روی وی سرخ شد بیش ازین نگفت که خدای بر برادرم موسی رحمت کناد که ویرا بیش ازین نرنجانیدند و صبر کرد.این از اخبار و حکایات کفایت بود نصیحت اهل ولایت را که چون اصل ایمان بر جای باشد این اثر کند و اگر اثر نکند آنست که دل وی از ایمان خالی شده است و جز حدیثی بر دل و بر زبان نمانده است و حدیث ایمان که در دل بود دیگرست و ایمان ظاهر دیگر و ندانم که حقیقت ایمان چگونه بود عاملی را که وی سالی چندین هزار دینار حرام بستاند و بدیگری دهد تا همه در ضمان وی بود و در قیامت همه از وی طلب کنند و منفعت آن به دیگر رسد و این نهایت غفلت و نامسلمانی بود والسلام تمام شد رکن اول و دوم از کتاب کیمیای سعادت.</td></tr></table>
فرهنگ ایران زمین ـ جلد سوم ـ صفحه 285
شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۳:۱۸